احکام >
15 شوال:
هلاكت عبدالملك بن مروان اموي (86 ق)
عبدالملك بن مروان بن حكم، پنجمين خليفه اموي و دومين حاكم تيره مرواني است كه در ماه مبارك رمضان سال 65 قمري پس از هلاكت پدرش مروان بن حكم، در شام به خلافت رسيد.[1]
وي پيش از خلافت پيوسته ملازم مسجد بود و قرآن مجيد را بسيار تلاوت ميكرد و بدين جهت وي را "حمامه المسجد" ميگفتند. اما هنگامي كه به خلافت رسيد، قرآن را بر هم نهاد و گفت: سلام عليك، هذا فراق بيني و بينك.[2]
عبدالملك بن مروان در آغاز خلافت خويش با دو قيامي كه منجر به پيروزي شده و موفق به تشكيل حكومت شده بودند، مواجه بود. نخست عبدالله بن زبير بود كه در مكه معظمه قيام كرد و به پيروزي رسيده بود و علاوه بر حجاز و يمن بسياري از مناطق عراق و شام را نيز در اختيار گرفته بود. ديگري مختار بن ابيعبيده ثقفي بود كه با ياري و همراهي شيعيان در كوفه قيام كرد و علاوه بر اين شهر، بسياري از بخشهاي مياني و شمالي عراق را در استيلاي خود گرفته بود. ولي حكومت مختار بن ابيعبيده ثقفي، چندان دوام نيافت و بدست مصعب بن زبير برادر عبدالله بن زبير از ميان رفت و تمام سرزمين عراق نيز به حكومت آل زبير پيوست.
از آن زمان پيوسته ميان زبيريان و امويان درگيري و جنگ بود و اين وضعيت به مدت نه سال ادامه داشت و سرانجام، حجاج بن يوسف ثقفي از سوي عبدالملك بن مروان مكه معظه را سنگباران و آتشباران كرد و با تخريب خانه خدا و كشتار عظيم مردم، عبدالله بن زبير را در سال 73 قمري كشت و به حكومت چندين ساله وي پايان داد و از اين زمان سراسر مناطق اسلامي در تحت سيطره عبدالملك قرار گرفت. وي به مدت 21 سال حكومت كرد و سرانجام در پانزدهم شوال سال 86 قمري در دمشق، مقر خلافت امويان به هلاكت رسيد.[3]
پس از وي چهار تن از فرزندان بلاواسطه و چندين نفر از فرزند زادگانش به خلافت رسيدند. درباره تاريخ وفات عبدالملك بن مروان، برخي چهارم[4] و برخي نيز دهم شوال سال 86 قمري[5] را ذكر كردهاند ولي اكثر مورخان، همان روز پانزدهم شوال را اختيار كردهاند.[6]
روايت شد وي هنگامي كه به خلافت رسيد، صدقات و موقوفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و اميرمومنان امام علی بن ابيطالب علیهالسلام را به امام زين العابدين علیهالسلام برگردانيد و آن حضرت را متولي آنها نمود.[7]
[1] ر.ك: تاريخ الطبري، ج 5، ص 534؛ تاريخ ابن خلدون (ترجمه عبدالمحمد آيتي)، ص 39.
[2] وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 73.
[3] تاريخ الطبري، ج 5، ص 210.
[5] المحبر (محمد بن حبيب بغدادي)، ص 25.
[6] تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 283.
[7] الارشاد (شیخ مفید)، ص 502.
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.
پورتال انهار