العروه الوثقی وسیلة النجاة منهاج الصالحین تحریر الوسیلة آراء المراجع
احکام > متفرقه:
کافر شدن بخاطر نیاز مالی (مرجع تقلید آیةالله مکارم)
سوال من چند سال هست که دارم با مدرک کاردانی دنبال کار می گردم و موفق نشدم ولی چند روز پیش یک پیشنهاد کار داشتم که بسیار عالی هم هستش یعنی می دونم تا ابد دیگه همچین کاری گیرم نمیاد، اما مشکل اینجاست که شرط اول استخدام مسیحی شدن هست. من مدتهاست کارگری می کنم و هم کارم خیلی سخت هست هم درامدش کمه بطوری که به سختی امرار معاش می کنم.دیگه بریدم و خواستم قبول کنم اما تصمیم گرفتم حکمش را از شما بپرسم ببینم خداوند من را بخاطر این تصمیم می بخشد یا نه؟
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)
جواب پسرم نامه شما را که حکایت از رنج های شماست مطالعه کردم و متاثر شدم به چند دلیل:
1- به خاطر آنکه نیاز مالی، مسلمانی را وادار کند که از خدا و دین چشم پوشی کند و به خاطر سیر کردن شکم و داشتن زندگی حداقل راحت و بدون دردسر از دین خارج شود بدون انکه بداند عواقب متعدد این گناه چیست.
2- به خاطر آنکه هر چند نیاز مالی شدید باشد ولی شما خدا را رها کنید و دین خدا را که با زحمات طاقت فرسای مسلمین صدر اسلام و هزاران مشکلات سخت و طاقت فرسا که توسط مسلمین از اول اسلام تا کنون تحمل شده است سبک کنید و موجب خفت و خواری برای خودتان و اسلام شوید.
نمی خواهم به شما بگویم درد شما درد کوچکی است زیرا ممکن است در جوابم بگویید که سیر از گرسنه خبر ندارد!
ولی دانستن این نکته لازم است که در طول تاریخ اسلام مسلمین و مومنینی بوده اند که طعم تلخ گرسنی و تشنگی و بیچارگی و آوارگی را به جان خریدار شدند تا دین تقویت شود و پرچم توحید در مقابل پرچم های کفر و ستم برافراشته گردد.
در صدر اسلام افرادی بوده اند که با پیشنهاد سران کافر قریش می توانستند صاحب مال و منال باشند اما شکنجه انان را تحمل کردند و زیر شکنجه جان دادند اما زبانشان از بیان شهادت به وحدانیت خدا باز نایستاد.
بلال حبشی را روی ریگ های داغ حجاز می خواباندند و سنگ و آهن داغ را روی شکمش می گذاشتند تا دست از عقیده اش بکشد و از خدا صرفنظر کند و در مقابل بت های جاندار و بی جان و سنگ ها و چوب ها و ادمک های از خود راضی تعظیم و سجده کند اما حسرت یک آه کشیدن و آخ گفتن را به دل دشمن گذاشت و پس از آنکه سنگ داغ را به او نزدیک می کردند و حرارت سنگ داغ و تفتیده را احساس می کرد با فریاد بلند می گفت: «احداً احداً» .
پسر عزیزم اختیار با خودتان. زیرا خدای سبحان همه افراد را در پذیرش اصل دین مختار کرده ولی آیا سزاوار است که به خدا و آنچه متعلق به خداست پشت کنید و دینتان را به ثمن بخس بفروشید؟
شخصی به محضر آقا امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: یابن رسول الله فقیرم! حضرت فرمود: فقیر نیستی!! عرض کرد چرا یابن رسول الله فقیرم. حضرت مجددا فرمود: فقیر نیستی!!
آنگاه حضرت توضیح داد کسی که دارای ولایت ما باشد فقیر نمی باشد و سپس حضرت سوال کرد: چقدر حاضری بگیری و دست از ولایت ما بکشی؟
عرض کرد: یابن رسول الله هر چه بدهند از شما دست نمی کشم.
آنگاه امام صادق علیه السلام به او فرمود: پس دیدی که فقیر نیستی و حاضر نیستی سرمایه ایمان و ولایت را به هیچ قیمتی واگذار کنی؟
پسر خوبم در بوته امتحان و آزمایش قرار داری و خدا کند که سربلند و عزیز بیرون آیی نه سربه زیر و ذلیل!! زیرا هر چه پست و مقامی که به شما می دهند و ثروت و مکنتی که به شما می دهند فراوان باشد ارزش آن را ندارد که از خدای متعال و اولیاء دین علیهم السلام دست بکشید و به کفر پناهنده شوید!!!. یاحق
1- به خاطر آنکه نیاز مالی، مسلمانی را وادار کند که از خدا و دین چشم پوشی کند و به خاطر سیر کردن شکم و داشتن زندگی حداقل راحت و بدون دردسر از دین خارج شود بدون انکه بداند عواقب متعدد این گناه چیست.
2- به خاطر آنکه هر چند نیاز مالی شدید باشد ولی شما خدا را رها کنید و دین خدا را که با زحمات طاقت فرسای مسلمین صدر اسلام و هزاران مشکلات سخت و طاقت فرسا که توسط مسلمین از اول اسلام تا کنون تحمل شده است سبک کنید و موجب خفت و خواری برای خودتان و اسلام شوید.
نمی خواهم به شما بگویم درد شما درد کوچکی است زیرا ممکن است در جوابم بگویید که سیر از گرسنه خبر ندارد!
ولی دانستن این نکته لازم است که در طول تاریخ اسلام مسلمین و مومنینی بوده اند که طعم تلخ گرسنی و تشنگی و بیچارگی و آوارگی را به جان خریدار شدند تا دین تقویت شود و پرچم توحید در مقابل پرچم های کفر و ستم برافراشته گردد.
در صدر اسلام افرادی بوده اند که با پیشنهاد سران کافر قریش می توانستند صاحب مال و منال باشند اما شکنجه انان را تحمل کردند و زیر شکنجه جان دادند اما زبانشان از بیان شهادت به وحدانیت خدا باز نایستاد.
بلال حبشی را روی ریگ های داغ حجاز می خواباندند و سنگ و آهن داغ را روی شکمش می گذاشتند تا دست از عقیده اش بکشد و از خدا صرفنظر کند و در مقابل بت های جاندار و بی جان و سنگ ها و چوب ها و ادمک های از خود راضی تعظیم و سجده کند اما حسرت یک آه کشیدن و آخ گفتن را به دل دشمن گذاشت و پس از آنکه سنگ داغ را به او نزدیک می کردند و حرارت سنگ داغ و تفتیده را احساس می کرد با فریاد بلند می گفت: «احداً احداً» .
پسر عزیزم اختیار با خودتان. زیرا خدای سبحان همه افراد را در پذیرش اصل دین مختار کرده ولی آیا سزاوار است که به خدا و آنچه متعلق به خداست پشت کنید و دینتان را به ثمن بخس بفروشید؟
شخصی به محضر آقا امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: یابن رسول الله فقیرم! حضرت فرمود: فقیر نیستی!! عرض کرد چرا یابن رسول الله فقیرم. حضرت مجددا فرمود: فقیر نیستی!!
آنگاه حضرت توضیح داد کسی که دارای ولایت ما باشد فقیر نمی باشد و سپس حضرت سوال کرد: چقدر حاضری بگیری و دست از ولایت ما بکشی؟
عرض کرد: یابن رسول الله هر چه بدهند از شما دست نمی کشم.
آنگاه امام صادق علیه السلام به او فرمود: پس دیدی که فقیر نیستی و حاضر نیستی سرمایه ایمان و ولایت را به هیچ قیمتی واگذار کنی؟
پسر خوبم در بوته امتحان و آزمایش قرار داری و خدا کند که سربلند و عزیز بیرون آیی نه سربه زیر و ذلیل!! زیرا هر چه پست و مقامی که به شما می دهند و ثروت و مکنتی که به شما می دهند فراوان باشد ارزش آن را ندارد که از خدای متعال و اولیاء دین علیهم السلام دست بکشید و به کفر پناهنده شوید!!!. یاحق
