العروه الوثقی وسیلة النجاة منهاج الصالحین تحریر الوسیلة آراء المراجع
احکام > {۳} معصوم سوم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها):
اشعاری جانسوز در شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعاری جانسوز در شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شعر اول:
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدتِ دردِ کمرت بیداری
هرشب از شدتِ دردِ کمرت بیداری
استراحت کن عزیزم، بخدا میدانم
خسته ای، بی رمقی، سوخته ای، بیماری
خسته ای، بی رمقی، سوخته ای، بیماری
جان من سعی نکن با کمرِ تا شده ات
محض آرامش من بستر خود برداری
محض آرامش من بستر خود برداری
سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری
سعی کن خوب شوی، ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری
مونسِ خستگی حیدرِ خیبر شکنی
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
شعر دوم:
هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی
هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی
هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی
چند ماهی درد پهلو را تحمل کرده‌ای
خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی
خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی
رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشی
بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی
بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی
اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی
کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی
کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی
یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت
مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی
مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی
گر چه این همسایه‌ها از پشت خنجر میزنند
با دعایت زخم آن‌ها را سحر دارو زدی
با دعایت زخم آن‌ها را سحر دارو زدی
از تمام غصه‌ها این غم علی را میکشد
تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی
تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی
