احکام >
29 ربیع الثانی:
مرگ خالد بن ولید لعنةالله علیه (21 ق)
مرگ خالد بن ولید (لعنةالله علیه)
در روز آخر ربیعالثانی خالد بن ولید بن مغیره مخزومى (لعنةالله علیه) به اسفل السافلین جهنم شتافت.[۱] او ۲۰ سال بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) در اواخر زندگانى آن حضرت، به همراه عمرو عاص به ظاهر اسلام را قبول کرد. ابوبکر او را حاکم شام کرد و عمر او را عزل کرد. پس از مدتى در شهر حمص مردم و در همانجا مدفون شد.[۲]
در مواردى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) از کارهاى خالد (لعنةالله علیه) بیزارى جستند. او بدون اجازه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) بنى جذیمه را به قتل رساند و عدهای را اسیر کرد و گفت: «هر کس اسیرى در دست دارد او را بکشد». مهاجر و انصار اسرار را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرستادند و آن حضرت دستان مبارک را بلند کرد و دو بار فرمود: «خدایا من بیزارى میجویم بهسوی تو از کارى که خالد (لعنةالله علیه) کرده است ».[۳] خالد (لعنةالله علیه) به عمار ناسزا گفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «هر کس عمار را سب کند خداوند او را سب میکند».[۴]
او به دستور ابوبکر خواست امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به شهادت برساند، ولى قبل از هر اقدامى آن حضرت متوجه شدند و با دو انگشت گلوى خالد (لعنةالله علیه) را آن چنان فشار دادند که خالد (لعنةالله علیه) نعره کشید و مردم فرار کردند و خالد (لعنةالله علیه) لباسش را نجس کرد. آنگاه گفت: ابوبکر و عمر مرا به این کار امر کردهاند. هر کس واسطه شد، آن حضرت او را رها نکرد تا آنکه ابوبکر عمر را فرستاد و ابن عباس را آورد. ابن عباس حضرت را به قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و فرزندانش و حضرت صدیقه (علیه السلام) قسم داد و حضرت او را رها کرد. ابوبکر به عمر گفت: «این هم نتیجه مشورت با تو»! چه اینکه عمر، خالد (لعنةالله علیه) را براى این کار انتخاب کرده بود.[۵]
همچنین خالد بن ولید (لعنةالله علیه)، مالک بن نویره (رحمه الله) را با عده زیادى از قبیله او به جرم بیعت نکردن با ابوبکر کشت و در همان شب با همسر مالک مرتکب خلاف شد. وقتى عمر این قضیه را شنید، گفت: «تو را سنگسار میکنم» ولى این کار را انجام نداد؟![۶]
در مورد دیگرى هنگامیکه ابوبکر او را بهسوی قبیله بنى سلیم فرستاد، عده از مردان قبیله را در محلى جمع کرد و آنان را به آتش سوزانید.[۷]
منبع
[۱] وقایع الشهور: ص 91.
[۲] اسد الغابه: ج 2 ص 96.
[۳] سبعه من السلف: ص 337 - 341. صحیح بخارى: ج 5 ص 107. اسد الغابه فى معرفه الصحابه: ج 2 ص 94.
[۴] سبعه من السلف: ص 342 - 345.
[۵] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 13 ص 302 - 303.
[۶] سبعه من السلف: ص 346 - 348. شرح ابن ابى الحدید: ج 1 ص 179.
[۷] سبعه من السلف: ص 347، از الطبقات الکبرى.