.
5شوال؛ حركت حضرت على عليه السلام به سوى صفين
5شوال سال 36 هجرى قمرى؛ حضرت على عليه السلام پس از رأى قاطع مسلمانان به وى وانتخابش به خلافت اسلامى، در صدد برآوردن انتظارات و درخواست هاى به حق مردم دراجراى عدالت الهى، برآمد و در اين راه همت فزاينده اى گماشت و نخستين اقدامات آن حضرت، عزل عاملان و حاكمان غير صالح از حكومت و نصب افراد شايسته به جاى آنان بود.
تمامى حاكمان و عاملان منصوب عثمان مقتول، در برابر اقدامات حضرت على عليه السلام ،ناچار به تسليم و يا فرار از محل حكومت خود شدند و حضرت على عليه السلام به جاى آنان افرادصالح، كاردان و دلسوزى منصوب كرد. ولى حاكم شام از تبعيت امام على عليه السلام سر باز زد ودر صدد كارشكنى و افساد و فتنه جويى برآمد.
معاويه بن ابى سفيان كه از زمان خلافت عمر بن خطاب، به حكومت شام منصوب و درخلافت عثمان نيز پايه هاى حكومت خويش را تقويت كرده بود، در برابر رأى مردم وانتخاب حضرت على عليه السلام ، گردنكشى و ياغى گرى نمود و با بهانه قرار دادن قتل عثمان بنعفان در صدد سرپيچى از فرمان حضرت على عليه السلام برآمد(1). آن حضرت نامه هايى براى وىارسال و او نيز پاسخ هايى براى امام على عليه السلام فرستاد، ولى عاقبت بر لجاجت خويش باقىماند و براى مخالفت و دشمنى آشكارتر با امام على عليه السلام ، به سوى عراق هجوم آورد.
امام على عليه السلام نيز در روز پنجم شوال سال 36 قمرى، ياران و سپاهيان خويش را ازكوفه به سوى سرحدات شام گسيل نمود.(2)
امام على عليه السلام در كوفه، ابو مسعود عقبه بن عامر انصارى را جانشين خويش قرارداد و به همراه لشكريان رزمنده و خداجوى خويش از كوفه خارج شد.
آن حضرت، از كوفه به "مدائن"، پس از آن به "أنبار" و آن گاه به "رقّه" رفت ودر ميان راه سپاهيان جديدى به وى پيوستند.
اهالى "رقه" به دستور مالك اشتر نخعى، پل بزرگى بر روى رودخانه فرات در محل "منبج" احداث نمودند و سپاهيان حضرت على عليه السلام از آن پل عبور كرده و در سرزمين صفين،در برابر سپاهيان معاويه بن ابى سفيان قرار گرفتند و سرانجام نبرد سنگين و بزرگ "صفين" در نخستين روزهاى ماه صفر سال 37 قمرى ميان طرفين آغاز گرديد.((3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- أنساب الاشراف – ترجمه اميرالمؤمنين- (احمد بن يحيى بلاذرى)، ص 121
2- مروج الذهب (على بن الحسين المسعودى)، ج2، ص 384؛ وقعه صفين (نصر بن مزاحم)،ص 131؛ وقايع الايام (شيخ عباس قمى)، ص 69
3- أنساب الاشراف – ترجمه اميرالمؤمنين- ص 202؛ تاريخ ابن خلدون (ترجمه عبدالمحمد آيتى)، ج1، ص 598
|