جواب:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
وقت شما بخیر و برکت و سعادت
بزرگوار از اینکه لطف کرده اید و اشکال پاسخ بنده را برایم ارسال فرموده اید متشکرم و پیشاپیش به محضرتان عرض می کنم که خودم را در پاسخگویی بی عیب و نقص نمیدانم و 100% نیاز به کمک و راهنمایی اهل فن و فرهیختگان دارم و البته حقّ این است که تا لحظه آخر عمر باید شاگردی کنم و زانوی شاگردی به زمین بزنم.
اما پاسخ اجمالی بنده به نامه شما بزرگوار:
اولاً: بنده خود را کمتر از کلیّه پاسخگویان احکام شرعی در سراسر کشور میدانم و جدّاً ارادتمند به یکا یک آنها هستم و أعوذ بالله از اینکه بخواهم بزرگوارانی که سربازان آقا امام زمان (علیه آلاف التحیه و الثنا) هستند را تنقیص کنم پناه بر خدا پناه بر خدا پناه بر خدا از اینکه چنین اخلاق رذیله ای داشته باشم.
ثانیاً: شما زحمت بکشید و بار دیگر پاسخ بنده را به آن وسواسی با حال وخیمی که از خودش گزارش داده را با دقّت مطالعه بفرمایید ببینید که بنده با دلسوزی تمام سعی و تلاش کرده ام که با لطافت خاصی که در معارف اسلام هست و از بزرگان و اساتید معظم فرا گرفتهام به ایشان تفهیم کنم که چنین چیزی تا حدی که فکر میکند نیست و او را به آرامش برسانم و از نادرستی فکرش برهانم که به حمدالله چنین توفیقی نصیب شده و از نامه دوم او این پیامد فهمیده می شود.
ثالثاً: البته فرمایش شما درست است که می فرمائید بنده باید به ایشان می گفتم که: «پوست لب خود را نکند» ولی بزرگوار این پاسخ برای افراد معمولی که از نجاست پوست لب سؤال میکنند و وسواسی نیستند مفید هست ولی به دلیل بیماریهای روحی و روانی که افسردگان دارند با این دستور ساده نمیتوان آنها را وادار به این کار کرد زیرا آنها حتما پذیرش عملی ندارند و اگر پذیرش عملی داشتند اصلاً به بلیه ی بسیار تلخ وسواس مبتلا نمی شدند لذا با این دستور درست ساده که شما میفرمائید نمیتوان وسواس را از آنها دور کرد بلکه باید کاری کرد که شدّتِ وسواس بلکه وسواس از آنها گرفته شود.
البته عرایض و مطالب بنده زیاد هستند و خیلی از مطالب را نمیشود به راحتی در این پاسخ کوتاه به محضرتان عرض کنم بلکه شما اگر در جایی تشریف دارید هرکجای کشور باشد بنده حاضرم خدمت حضرتعالی برسم و شفاهاً توضیحات بسیار مفصّل دیگر را ارائه کنم و سپس هر چه شما قضاوت کردید را بنده با تمام وجودم می پذیرم. یاحقّ.