احکام >
وفات آیةالله «سیدمحمدتقی خوانساری» (1331 ش):
خاطره حجةالإسلام و المسلمین انصاریان
خاطره حجةالإسلام و المسلمین انصاریان از دعای آیةالله سید محمد تقی خوانساری
آیت الله سید محمد تقی خوانساری همشهری ما بود و به پدر بزرگ مادری ام بسیار ارادت می ورزید و او را نمونۀ انسانی متدین و با ایمان می دانست و به حق که چنین بود. اهالی محل مدت 50 سال با اذان او نماز می خواندند و در ماه مبارک رمضان با اذان او سحری خورده ، افطار می کردند، او اهل عبادت و راز و نیاز شبانگاهی ، قاری قرآن و عامل به آن بود و بسیار به امر حلال و حرام اهمیت می داد . آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری در قم دعای باران خواندند و به دعای ایشان باران بارید این موضوع روی قبرشان نوشته شده است و هنوز هم افرادی در قم این واقعه را به یاد دارند.
تابستانی ، حضرت آیت الله خوانساری به خوانسار آمده بود. روزی ایشان همراه دیگر علمای شهر و بعضی دوستان ، مهمان پدر بزرگم بودند. هنگام ناهار سفره گستردند. من که کوچک بودم ، می خواستم به اتاق پذیرایی بروم و با مهمانان بر سر سفره بنشینم . پدر بزرگ مرا بغل کرد تا بیرون ببرد. من گریه و زاری راه انداختم. آیت الله خوانساری متوجه شده، فرمودند: بچه را راحت بگذارید. من آرام شده، در حالی که اشکهایم را پاک میکردم، جلو رفته، کنار ایشان نشستم.
وی مرا نوازش کرده، برای دل جویی با من حرف می زد، در این اثنا از من پرسید: وقتی بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی؟ بی مقدمه جواب دادم: می خواهم مثل شما بشوم . حضرت آیت الله همان طور که دستش بر روی سرم بود دعا کرد که: «خدایا، این بچه را از علمای خدمت گزار دین اسلام قرار بده»
عالم که نشدیم، اما بحمدالله قدری توفیق خدمت به دین مبین اسلام نصیب ما گردیده است.