زندگینامه (سيد احمد کربلايي تهراني) - وفات «سيد احمد كربلايي» (1332 ق)

استفتائات رساله نوین احکام برگزیده

العروه الوثقی وسیلة النجاة منهاج الصالحین تحریر الوسیلة آراء المراجع

احکام > وفات «سيد احمد كربلايي» (1332 ق):

زندگینامه (سيد احمد کربلايي تهراني)

تولد
اواسط قرن 13 هـ . ق. در خانواده اي دانش پرور و هاشمي تبار، به نام سيد ابراهيم موسوي تهراني، در شهر مقدس کربلا، کودکي ديده به جهان گشود، که نام احمد را برايش برگزيدند.
خاندان
خاندان پدري سيد احمد اصالتاً اهل تهران بوده اند؛ اما پدرش براي تحصيل معارف دين و بهره مندي از محضر بزرگان دانش، از ديار خويش به شهر کربلا، که يکي از مراکز علمي شيعه بود، هجرت نمود، و در جوار مرقد پاک حضرت سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ به فراگيري آموزه هاي ديني پرداخت. به همين علت فرزندش، سيد احمد، به سيد احمد کربلايي تهراني شهرت يافت. در پاره اي نوشته ها، عنوان حائري را به نامش افزوده اند. از آن جا که اين عالم بزرگوار، در هنگام عبادت و نيايش، بسيار گريه مي کرد و به «بکاء» هم معروف شده است. و گويا يکي از چشمان او، بر اثر بيماري، نابينا شد؛ از اين رو به «واحد العين» هم ناميده شده است.
با جستجويي که در منابع زندگي نامه اين عارف فرزانه انجام شد، تاريخ دقيق ولادت او به دست نيامد؛ ولي از مجموع اخبار گردآوري شده در مورد شرح حال او مي توان حدس زد که پس از نيمه دوم سال قرن سيزدهم تولد يافته است.[1]
هجرت
از آن جا که حوزه نجف از دير بار از اعتبار و شهرت جهاني برخوردار بود و خاستگاه برجسته ترين استادان علوم معقول و منقول به شمار مي رفت؛ لذا سيد احمد براي تکميل تحصيلاتش به اين حوزه مقدسه هجرت نمود. حوزه هاي درسي نجف از رونق و جاذبه ويژه اي برخوردار بود. و کربلايي که آثار نبوغ و فهم در سيماي او مي درخشيد و جانش تشنه دانش دين بود، به سوي اين حوزه شتافت. البته اطلاعي از سال ورود او به حوزه نجف در دست نيست؛ اما با توجه به سن وي مي شود گفت: در اواخر سال (1300 هـ . ق) به نجف هجرت نموده است. بعد از ورود به حوزه پربار نجف، با تلاش روزافزون به تحصيل پرداخت. وي سطوح عاليه و دروس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان آن ديار، فرا گرفت و بهره هاي فراواني کسب نمود و به درجه رفيع اجتهاد رسيد.
سيد احمد در کنار تحصيل براي جمعي از طلاب به تدريس پرداخت.[2]
استادان
ايشان، فقه و اصول را از محضر مجتهدان بزرگي چون: ميرزا محمد حسن شيرازي، معروف به ميرزاي بزرگ (صاحب فتواي معروف تحريم تنباکو)، علامه بزرگوار ميرزا حسين خليلي تهراني، ميرزا حبيب الله رشتي و آخوند خراساني بهره برد و در اين علوم تبحري تمام و کمال يافت. سيد احمد با آن فطرت پاک و دل صافي که داشت به آموختن دانش هاي ظاهري و نقلي بسنده نکرد بلکه پس از فراگيري کتاب تشريع، به مطالعه کتاب تکوين به ويژه «نفس» پرداخت. وي براي رسيدن به اين منزلت والا، سر بر آستان عارف بي همتا، ملا حسينقلي همداني نهاد. اين استاد کارآزموده آن چنان اخگري بر جان او افکند که شعله وجودش لحظه به لحظه بيشتر و بيشتر شد و به مقامي رسيد که، آقا بزرگ تهراني درباره اش مي گويد: او يگانه دوران بود.[3]
شاگردان
سيد احمد کربلايي به دنبال کوشش پي گير و پشتکار فراوان، در رديف يکي از معروفترين و برجسته ترين استادان نجف، قرار گرفت، و در حوزه فقه، اصول، حکمت، اخلاق و عرفان از مرتبه بلندي برخوردار شد. اين گونه بود که گروهي از دانش پژوهان و دل سوخته گان وادي عشق، پروانه وار به گرد اين شمع فروزان جمع شدند و از دانش و تربيت و نصايح عارفانه او بهره هاي فراواني بردند.
اسامي جمعي از شاگردانش که در منابع ترجمه اين عارف فرهيخته آمده، از اين قرارند:
1. ميرزا علي آقاي قاضي، عارف بلند آوازه و شخصيت معروف.
2. سيد محمد کاظم عصار تهراني، عارف، اصولي و فقيه معروف.
3. سيد محسن امين، که از سال (1308 هـ . ق) تا سال (1311 هـ . ق) نزد اين بزرگوار کسب فيض کرد.
4. ميرزا مهدي غروي اصفهاني، دانشمند معروف که در آخر عمر در مشهد مقدس زندگي مي کرد.
5. سيد جمال الدين گلپايگاني.
6. شيخ محمد تقي بافقي قمي.
7. سيد ابوالقاسم لواساني.
8. کيوان قزوين، مولف کتاب معروف رساله رازگشا.[4]
فقاهت
وقتي نام سيد احمد کربلايي را مي شنويم يا پاره اي از منابع و زندگي نامه هاي مربوط به او را بررسي کنيم، بيشتر سيماي عرفاني و معنوي و اخلاقي او براي ما جلوه گر است و بعد علمي و فقهي او چندان مورد توجه قرار نمي گيرد؛ اما حقيقت اين است که اين مرد بزرگ، همان طور که در عرصه عرفان و سير و سلوک و مجاهده با نفس يد بيضايي داشت، در ميدان فقاهت نيز از جايگاه والايي برخوردار است، که گروهي از بزرگان تراجم از اين نکته غافل نشده اند. محق بزرگ آقاي محمد حسين اصفهاني مشهور به کمپاني در شأن او گفته است: من احدي را در فقه مثل او نديده ام. و يا درباره ايشان گفته اند:
کوه علم و تجلي گاه دانش؛ دانشور جليل و فقيه کبير؛ دانشمند فاضل او از اکابر روزگار بود و احاطه حيرت انگيزي در فقه داشت؛ از اعاظم فقهاي اماميه و فقيه يگانه بود.[5]
يکي از دانشمندان معاصر مي نويسد: در حوزه فقه، همين بس که در سن چهل سالگي نامزد مرجعيت شيعه شد؛ ولي حاضر نشد فتوا دهد، معروف است که: شيخ محمد تقي شيرازي، بزرگترين فقيه عصر خويش، احتياطات خويش را به سيد احمد کربلايي ارجاع مي داد.
در اين جا مناسب است داستاني نقل شود که علاوه بر آموزنده بودن، نشان دهنده مرتبه والاي پيراستگي و وارستگي سيد احمد کربلايي است. علامه سيد محمد حسيني تهراني مي گويد:
روزي به ديدن آيه الله سيد علي لواساني فرزند آيه الله سيد ابوالقاسم، يکي از شاگردان مکتب عارف مشهور ملا حسين قلي همداني بود. بعد از رحلت آن بزرگوار در سال 1311 هـ . ق در شمار شاگردان آيه الله سيد احمد کربلايي، وصي آن جناب قرار گرفت. روزي بعد از درسم، که شاگردان رفتند، به من فرمود: آقا سيد ابوالقاسم! اگر کاري نداري بنشين! گفتم: کاري ندارم و در اطاق نشستم. سپس فرمود: براي ميرزا محمد تقي بنويس![6] آن گاه حالش دگرگون شد و گفت: آه! آه!
فرمود: اين مرد (شيخ محمد تقي) احتياطات خود را به من ارجاع داده. اشخاصي به او رجوع کرده اند (و به او گفته اند) که اگر براي شما اتفاقي بيفتد، ـ يعني از دنيا برويد ـ در امر تقليد به کدام يک از علما رجوع کنيم؟ او در پاسخ گفته است: من غير از سيد احمد کربلايي کسي را سراغ ندارم. آقا سيد ابوالقاسم! بنويس: آقاي ميرزا محمد تقي! شما که اينک در امور دنيا حکومت و رياست داريد، اگر اين کار ها را بکنيد و کسي را به من ارجاع دهيد، فرداي قيامت در محضر خدا، که حکومت با ماست از شما شکايت مي کنم و از شما راضي نخواهم بود.[7]
سپس مولف کتاب توحيد علمي و عيني، چنين مي نگارد:
در آن روزگار، اگر مرجع تقليدي از دنيا مي رفت، تجار تهران ـ به خاطر نفوذ سياسي و اقتصادي که در ميان مردم ايران داشتند ـ به هر مرجعي که رجوع مي کردند، او مرجع تقليد شيعيان مي شد. بدين گونه چون اهالي تهران به آقا سيد احمد، در امر تقليد رجوع کردند او نپذيرفت ـ چون مسئوليت مرجعيت شيعه بسيار سنگين است و طبعا يک سلسله مسائلي را به دنبال دارد، همانند موقعيت سياسي، اجتماعي و مردمي، که انسان بايد بسيار مراقب خويش و اطرافيان باشد، تا مشکلي براي اعتبار مرجعيت شيعه پيش نيايد، و از اين منظر بود که اين مجتهد عارف، به عنوان مبالغه و تأکيد بر حساسيت مرجعيت شيعه، اين جمله تاريخي را گفت: اگر جهنم رفتن واجب کفايي است، من به الکفايه، موجود است.[8]
در اوج عرفان
عرفان ناب شيعي برگرفته از آموزه هاي ديني است، همانند: قرآن، اخبار و سيره اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ که تبلور و جلوه معنوي اسلام هستند.
اين شيوه از زمان حيات رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و حضرت امير المومنين ـ عليه السلام ـ و در ميان پاره اي از ياران خاص آن دو بزرگوار مانند: سلمان، ابوذر و مقداد وجود داشت و کم و بيش در گستره تاريخ، زهد و پارسايي ديني، تداوم يافت؛ تا اين که شخصيت هاي فرهيخته اي در اين زمينه، درخشيدند. از معروف ترين اين چهره ها در روزگاران اخير مي توان از سيد علي شوشتري، ـ استاد اخلاق شيخ مرتضي انصاري ـ و عارف کامل، ملا حسينقلي همداني، ـ استاد برجسته تمام عارفان سده اخير ـ نام برد. در مکتب عرفاني ملا حسينقلي همداني انسان هاي بزرگي پرورش يافتند و به درجات والايي از توحيد، خلوص، پارسايي و اعراف از زرق و برق فريبنده دنياي مادي، نائل شدند؛ که هر يک از آنان نمادي از قدس و پاکي بودند. شاگردان او در حدود سيصد نفر، رقم خورده اند که سرآمد آنها، بزرگاني چون: ميرزا جواد ملکي تبريزي، شيخ محمد بهاري و سيد احمد کربلايي هستند.
سيد احمد کربلايي در پيروي از راه و رسم استادش آن چنان پيش رفت که يکي از چهره هاي جاودانه، ماندگار و قهرمان و قله عرفان ناب شيعي شد.[9]
از منظر بزرگان
براي اين که بيشتر با ژرفاي انديشه هاي عرفاني و حالات معنوي او آشنا شويم، لازم است که به سخنان بزرگان درباره وي، نيک گوش فرا دهيم. آقا بزرگ تهراني، صاحب «نقباء البشر» که از معاصران او بوده در ترجمه اش چنين مي نگارد:
او يکي از ياران و شاگردان ويژه عارف کبير ملا حسينقلي همداني بود. او يگانه روزگار خويش بود در مراتب دانش، رفتار، سير و سلوک، زهد، ورع، تقوا طلبي، شناخت خداوند متعال و ترس و خوف از خداوند. او همواره نمازهاي خويش را در خلوت مي خواند و از اين که مردم در نماز به او اقتدا کنند پرهيز و اجتناب مي کرد. او از خوف خدا، بسيار مي گريست و اشک مي ريخت به گونه اي که در حال نماز، گريه، عنان اختيار را از او مي ربود؛ به ويژه در هنگامه نماز هاي شب.
من ساليان متمادي همسايه ديوار به ديوار او بودم. و از حال و هواي او چيزهايي را مشاهده کردم که اگر بخواهم در اين جا ذکر کنم سخن به دارازا مي کشد. او بسيار به مادر خود مهر مي ورزيد و به او خدمت مي کردم و اتفاقا قبل از رحلت مادرش، از دنيا رفت.[10]
سيد محسن امين شاگرد ديگر سيد احمد مي گويد:
سيد احمد کربلايي در قله تقوا و ورع و اهل رياضت و تهذيب کننده نفوس و جان هاي با استعداد.[11]
سيد محمد کاظم عصار تهراني:
در ميان بزرگاني که محضر آنان را درک کردم، تنها شخصي که از حجاب ها و پرده هاي ضخيم طبيعت و عالم ماده، عبور کرده و به مراحل والايي از کشف و شهود معنوي، واصل شد آقاي کربلايي بود و من احدي را همتاي او نديدم.[12]
تجلي نفس
علامه طباطبايي مي نويسد:
از آقاي سيد احمد کربلايي که از شاگردان معروف استاد اخلاق و عرفان، آقاي ملا حسينقلي همداني بود، نقل شده که فرمود: روزي در جايي استراحت مي کردم، و در خواب بودم. ناگهان شخصي مرا از خواب بيدار کرد و گفت اگر مي خواهي نور اسفهبديه[13] را بنگري از جاي برخيز! هنگامي که چشم گشودم، ديدم درخششي بي حد و اندازه شرق و غرب را فرا گرفته.
سپس علامه طباطبايي مي فرمايد:
اين درخشش همان مقام تجلي نفس است.[14]
از تأليفات اين عالم بزرگ خبري در دست نيست؛ فقط شاگرد برجسته اش در اين راستا مي گويد: له مولفات في الفقه و الاصول.[15]
او آثاري در زمينه مسائل فقه و اصول فقه داشت ولي به نظر مي رسد چاپ نشده است.
البته در حوزه مسائل عرفاني در قسمت عرفان عملي دستور العمل هايي براي شاگردانش دارد و مکاتبات او با شيخ محمد حسين اصفهاني ـ به نام «رساله محاکمات بين علمين» معروف است ـ از آن بزرگوار به يادگار مانده که زينت بخش عرصه کتاب و قلم است.
اثر اخير وي «رساله محاکمات بين علمين» نشاني است از توان علمي و ژرف انديشي آن فقيه و عارف کم نظير که با مقدمه علامه محمد حسين طباطبايي و تعليقات آن بزرگوار و شاگردش محمد حسين حسيني تهراني به زيور چاپ آراسته گرديده است.[16]
وفات
اين عارف نامدار، سالک الي الله و فاني در ولايت امامان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ، در لحظات آخر نماز عصر روز جمعه 27 شوال المکرم (1332 هـ . ق) در نجف اشرف چشم از جهان خاکي فرو بست. پيکر مبارک او بعد از نماز، به دوش کشيده شد و در صحن شريف حضرت امير المومنين ـ عليه السلام ـ مقابل ايوان طلا، در پشت سر مبارک حضرت مدفون گرديد.[17]
دستورالعمل توحيدي و عرفاني
نامه هاي عرفاني زيادي از اين بزرگوار در کتاب هاي مختلف درج شده است که، فرازي از يک دستور العمل او را به خوانندگان گرامي تقديم مي کنيم:
ان شاء الله تعالي تمام مواظبت، بر دوام توجه و توسل به حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه که واسطه فيض زمان است، ملحوظ داشته، بعد از نماز، دعاي غيبت که: اللهم عرفني نفسک بوده باشد و سه سوره توحيد هديه به آن بزرگوار، و دعاي فرج: اللهم عظم البلاء را ترک نکند. و تمام مواظبت بر دوام طهارت مهما امکن و خواب بر طهارت و وضوء و تسبيح حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ در وقت خوابيدن و بعد از هر نماز واجب و قرائت آيه الکرسي و مواظبت بر سجده شکر بعد از بيداري و خواندن آيات ان في خلق السموات و الارض را بعد از بيدار شدن براي نماز شب، با کمال توجه به عالم هستي و تفکر در آن، و نظر بر آسمان و کواکب و آفاق و دعاي صحيفه سجاديه را بعد از نماز شب ترک ننمايد. والسلام عليه و رحمه الله
حرره في شهر رمضان المبارک سال 1327، احمد الموسوي حائري.[18]
منبع اندیشه قم
[1]. طبقات اعلام الشيعه، ج1، ص 87، ناشر، دارالمرتضي، مشهد، چاپ 1404 هـ . ق.؛ اعيان الشيعه، ج2، ص 472؛ دارالتعارف للمطبوعات، بيروت؛ تارخي حکما و عرفاي متأخرين، ص134، چاپ انجمن اسلامي، حکمت فلسفه ايران.
[2]. اعيان الشيعه، ج2، ص 472.
[3]. نقباء البشر، ج2، ص 674؛ مجله حوزه، شماره 15، تير ماه 1365، ص 73 اعيان الشيعه، ج2، ص 472؛ کيهان انديشه شماره خرداد و تيرماه سال 1365، از سيد جلال الدين آشتياني،؛ هديه الرازي، چاپ نجف، ص 66؛ ترجمه هديه الرازي توسط وزارت ارشاد در سال 1361.
[4]. ر.ک: توحيد علمي و عيني، از مرحوم سيد ممد حسيني تهراني، ص 10 و 9 و 3 و 2؛ کيهان انديشه، سال 65؛ اعيان الشيعه، ج21، ص 472؛ رساله رازگشا، ص 55، کتابخانه مرحوم آيه الله مرعشي، چاپ قديم؛ مقدمه علامه طباطبايي بر رساله محاکمات بين علمين، ص 271؛ شرح مقدمه قيصري از سيد جلال آشتياني، ص 37، چاپ دفتر تبليغات، سال 1372.
[5]. توحيد علمي و عيني، ص 15؛ کيهان انديشه، سال 1365؛ مجله حوزه، شماره 15، سال 1365؛ مقدمه رساله محاکمات، علامه طباطبايي؛ نقباء البشر؛ اعيان الشيعه.
[6]. در اين وقت مرحوم آيه الله العظمي شيخ محمد تقي شيرازي در کربلا زندگي مي کرد.
[7]. توحيد علمي و عيني، ص32.
[8]. همان، ص 33؛ کيهان انديشه، شماره 17، سال 1367، ص36.
[9]. اعيان الشيعه، ج2، ص 472؛ مهر تابان، ص 140؛ روزنامه کيهان، مورخ 21/4/1373.
[10]. نقباء البشر، ج17، ص 87.
[11]. اعيان الشيعه، ج2، ص 472.
[12]. مقدمه شرح قيصري بر فصوص الحکم، جلال الدين آشتياني، ص 37.
[13]. اين اصطلاحي است از شهاب الدين سهروردي، معروف به شيخ اشراق. روي نور «اسفهبديه» را در نفوس کامله و تهذيب شده به کار مي برد. ر.ک: شرح منظومه حاجي سبزرواري، ص 336، بحث معاد.
[14]. رساله لب اللباب، ص 36، انتشارات حکمت.
[15]. اعيان الشيعه، ج2، ص 472.
[16]. يادنامه شهيد آيه الله قدوسي، ص 250، سال 1362؛ توحيد علمي و عيني.
[17]. طبقات اعلام الشيعه، ج1، ص 88.
[18]. تذکره المتقين، ص 160، چاپ نور فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ، تهران، ناصر خسرو، سال 1361.
منبع
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.
پورتال انهار

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس