قضیه کله پاچه و نیروهای دشمن!! - (۷۴) شهدا شرمنده ايم

استفتائات رساله نوین احکام برگزیده

العروه الوثقی وسیلة النجاة منهاج الصالحین تحریر الوسیلة آراء المراجع

احکام > (۷۴) شهدا شرمنده ايم:

قضیه کله پاچه و نیروهای دشمن!!

مرتب می گفت: من نمی دونم٬ باید هر طور شده کله پاچه پیدا کنی!
گفتم: آخه آقا شاهرخ تو این آبادان محاصره شده غذا هم درست پیدا نمی شه چه برسه به کله پاچه!؟
بالاخره با کمک یکی از آشپز ها کله پاچه فراهم شد.
گذاشتم داخل یک قابلمه٬ بعد هم بردم مقر شاهرخ و نیروهاش.
فکر کردم قصد خوشگذرانی و خوردن کله پاچه دارند.
اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند. آنها را آورد و روی زمین نشاند. یکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد.
بعد شروع به صحبت کرد:
خبر دارید دیروز فرمانده یکی از گروهان های شما اسیر شده. اسرای عراقی باعلامت سر تائید کردند.
بعد ادامه داد: شما متجاوزید. شما به ایران حمله کردید.ما هر اسیری را بگیریم می کشیم و می خوریم!!
مترجم هم خیلی تعجب کرده بود. اما سریع ترجمه می کرد. هر چهار اسیر عراقی ترسیده بودند و گریه می کردند. من و چند نفر دیگر از دور نگاه می کردیم و می خندیدیم.
شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت. بعد هم زبان کله را در آورد. جلوی اسرا آمد و گفت: فکر می کنید شوخی می کنم ؟! این چیه !؟
جلوی صورت هر چهار نفرشان گرفت. ترس سربازان عراقی بیشتر شده بود.مرتب ناله می کردند.
شاهرخ ادامه داد: این زبان فرمانده شماست!! زبان٬ می فهمید٬ زبان!!
زبان خودش را هم بیرون آورد و نشانشان داد. بعد بدون مقدمه گفت: شما باید بخوریدش!
من و بچه های دیگه مرده بودیم از خنده٬ برای همین رفتیم پشت سنگر.
شاهرخ می خواست به زور زبان را به خورد آنها بدهد. وقتی حسابی ترسیدند خودش آن را خورد! بعد رفته بود سراغ چشم کله و حسابی آنها را ترسانده بود. ساعتی بعد در کمال تعجب هر چهار اسیر عراقی را آزاد کرد! البته یکی از آنها که افسر بعثی بود را بیشتر اذیت کرد. بعد هم بقیه کله پاچه را داغ
کردند و با رفقا تا آخرش را خوردند.
آخر شب دیدم تنها در گوشه ای نشسته. رفتم و کنارش نشستم. بعد پرسیدم: آقا شاهرخ یک سوال دارم٬ این کله پاچه٬ ترسوندن عراقی ها٬ آزاد کردنشون!؟ برای چی این کارها رو کردی؟!
شاهرخ خنده تلخی کرد. بعد از چند لحظه سکوت گفت:ببین یک ماه و نیم از جنگ گذشته٬ دشمن هم از ما نمی ترسه٬ می دونه ما قدرت نظامی نداریم.نیروی نفوذی دشمن هم خیلی زیاده. چند روز پیش اسرای عراقی را فرستادیم عقب٬ جالب این بود که نیروهای نفوذی دشمن اسرا رو از ما تحویل گرفتند.
بعد هم اونها رو آزاد کردند. ما باید یه ترسی تو دل نیروهای دشمن می انداختیم. اونها نباید جرات حمله پیدا کنند. مطمئن باش قضیه کله پاچه خیلی سریع بین نیروهای دشمن پخش می شه!
نقل از آقای کاظمی(برگرفته از کتاب حر انقلاب اسلامی)
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.
پورتال انهار

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس