احکام >
مطالب مفید:
حضرت ابراهیم (عليه السلام) و میهمان کافری که خدا پرست شد
ابراهیم خلیل (عليه السلام) بدون میهمان غذا نمی خورد و اگر میهمان نداشت بعضی روزها تا یک میل راه طی میکرد تا میهمانی بیابد و با او هم خوراک شود، روزی به دنبال میهمان رفت به یک نفر برخورد کرد از او دعوت کرد، با هم، خوراک بخورند وقتی نشستند ابراهیم (عليه السلام) گفت بسم الله ( با نام خدا غذا خوردن را شروع کرد ) ، اما آن شخص با نام خدا غذا خوردن را شروع نکرد ، ابراهیم (عليه السلام) فرمود : چرا نام خدا را نبردی؟ گفت خدا کیست؟ من خدائی را نمی شناسم، ابراهیم (عليه السلام) فرمود: پس برخیز و برو ، کسی که منکر خداست من هم با او هم خوراک نمیشوم، برخاست و رفت، ابراهیم (عليه السلام) تنها شد وحی بر او نازل شد که ای ابراهیم این شخصی که سالها ما به او روزی می دهیم به او ایرادی نگرفتیم، یک امروز روزیش به تو حواله شد، چرا او را طرد کردی؛ ابراهیم (عليه السلام) فورا برخاست و دنبال آن شخص به راه افتاد خواهش کرد برگردد، اما آن کافر استنکاف ورزید، تا بالاخره پس از اصرار زیاد گفت: به یک شرط می آیم و آن این است که بگویی چطور شد پس از آنکه مرا راندی دنبال من آمدی و با این اصرار از من میخواهی برگردم؟ ابراهیم حقیقتش را فرمود که حقتعالی به من عتاب فرمود که چرا تو را طرد کردم، گفت ای خاک بر سر من که از چنین خدای مهربانی روی گردان باشم ای ابراهیم مرا با خدایم آشنا کن - بالاخره موحد و مومن شد.غرض آن است که آدمی اگر قدری فکر کند ببیند خدا به او چه نداده است ؟ آنچه لازم داشته داده است نعمتهای صوری و معنوی - در برابرش من چه کردم ؟ چه عبادتی چه معرفتی (( ما عبدناک حق عبادتک و ما عرفناک حق معرفتک )).
برگرفته از کتاب اصول دین صفحه 31 ، از تالیفات شهید حضرت آیت ا... سید عبدالحسین دستغیب (ره)
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.
پورتال انهار