احکام >
28 ربیع الثانی:
وفات موسى مبرقع (296 ق)
موسى بن محمد معروف به مبرقع، فرزند "امام محمدتقى علیهالسلام" در مدينه منوره از بانوى بزرگوار و پاك سرشتى به نام "سمانه مغربيه" ديده به جهان گشود. ابواحمد موسى مبرقع، برادر امام هادی علیهالسلام و مادر هر دويشان سمانه مغربيه بود.
وى پس از شهادت برادرش امام هادى علیهالسلام در سال 254 قمرى در سامرا، مدتى در مدينه اقامت نمود و در سال 256 قمرى و به هنگام خلافت "مهتدى عباسى" به "قم" هجرت كرد. او نخستين سيد رضوى بود كه وارد قم شد و چون پيوسته بر روى خود بُرقع (روبند) مى گذاشت، به "مبرقع" شهرت يافت.
موسى مبرقع چون به قم وارد شد، مورد استقبال عرب هاى ساكن قم نگرديد و آنان وى را از اين شهر بيرون نمودند. بدين جهت، وى به سوى كاشان رفت و در آن جا، "احمد بن عبدالعزيز بن دُلَف عجلى" (حاكم وقت) از وى استقبال و پذيرايى نمود و به وى جوايز و مركبهايى بخشيد.
همچنين مقرر كرد كه در هر سال، مبلغ يك هزار مثقال طلا و يك اسب زين و ركاب شده به وى بدهند. عرب هاى قم كه به موقعيت نَسَبى و اجتماعى وى آگاه شدند، از سوء كردار خويش پشيمان شده و به خدمت وى در كاشان رفته و عذرخواهى نمودند و او را به قم دعوت كرده و با استقبال شايانى وى را وارد اين شهر نمودند.
موسى مبرقع كه به مجاورشدن تربت عمه پدرش "حضرت معصومه سلام الله علیها" خرسند بود، ماندن در قم را پذيرفت و در اين شهر ماندنى شد. وى در قم داراى موقعيت اجتماعى و دارايى هاى فراوان شد و مورد توجه همگان گرديد. از آن پس، سه تن از خواهرانش و "بريهه" دخترش وارد قم شدند و در اين شهر اقامت گزيده و در همين جا وفات يافتند و در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون شدند.
موسى مبرقع پس از چهل سال زندگى در شهر مقدس قم سرانجام در شب چهارشنبه، آخرين روز ماه ارديبهشت و دو روز مانده به آخر ربیع الثانی سال 296 قمرى وفات يافت و دوستداران اهل بيت علیهمالسلام را به سوگ و عزا نشانيد.
پس از تشييع باشكوه جنازه وى "عباس بن عمرو غنوى"، حاكم وقت قم بر وى نماز گذارد و در محله "موسويان" وى را به خاك سپردند. مدفن وى كه در محله موسويان و در جنب "چهل اختران" (واقع در خيابان آذر) قرار دارد، مزار شيعيان و محبان اهل بيت علیهمالسلام مى باشد.
موسى مبرقع داراى پنج فرزند پسر بود كه نامهايشان عبارت است از: حسين، على، احمد، محمد و جعفر. موسى مبرقع، جد سادات رضوى است.[۱]
1- نك: منتهى الآمال، ج 2، ص 350.