استفاده از اموال دولتی - اموال شبهه ناک

استفتائات رساله نوین احکام برگزیده

العروه الوثقی وسیلة النجاة منهاج الصالحین تحریر الوسیلة آراء المراجع

احکام > اموال شبهه ناک:

استفاده از اموال دولتی

سوال سلام عليكم به مسافرتي رفتم كه در محل اقامت ما كه مجتمع دولتي بود تعداد زيادي درخت نارنج و پرتغال بود. من چند عدد ازآن را چيدم و همراه خود آوردم.آيا اين كار اشكال شرعي دارد ؟
(اكنون دسترسي براي كسب اجازه ندارم)
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی سیستانی(مدظله)

جواب استفاده از هرچه در فضاهای عمومی و دولتی هست منوط به اجازه سرپرست همان مکان میباشد بنابراین یا رضایت بگیرید و یا اگر مقدور نیست معادل ارزش آنچه مورد استفاده شما قرار گرفته به صندوق دولت واریز نمائید.
*****
داستان زیر برای استفاده خدمت شما ارسال میشود.
احتياط شديد مرحوم خرازى‏
واعظ شهیر، حجةالإسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان میفرماید:
مرحوم خرازی (پدر وزير امورخارجه اسبق) همسايه ما بود. و خيلى متدين بود و من به خاطر شدت تديّنش خيلى پيشش مى‏ رفتم. او براى ارتباطى كه با علماى بزرگ آن زمان داشت، آدم بيدارى بود. آدم چيز فهمى بود. آدم با تقوايى بود .. آن وقت هم هنوز يخچال و مانند اين‏ها در ايران معمول نشده بود. مردم از بيرون يخ مى‏خريدند؛ دكه‏هاى يخ فروشى‏اى بود كه مردم از آن جاها يخ را مى‏ خريدند. خانه مرحوم خرازى در خيابان لرزاده تهران بود. درِ اين خانه را كه باز مى‏كرديم، خانه برِ خيابان واقع بود. اين خانه يك‏ حياط هشتى داشت و در اين هشتى، يك حوض كوچك بود كه يك پاشوره داشت كه آب حوض در آن پاشوره مى‏ريخت و از آن جا به حياط مى‏رفت. در حياط خانه ايشان، درخت خرمالو بود؛ درخت انجير بود؛ درخت انار بود؛ چندگونه درخت ميوه در حياط بود. آن زمان، يخ‏هايى كه مردم مى ‏فروختند، يخ‏هاى كارخانه‏ هاى يخسازى متعلق به دولت بود. يكى از آن كارخانه ‏ها هم در جنوب شهر بود كه من ديده بودم. يخ‏هاى ديگر، يخ يخچالى بود كه هنوز هم آثار آن يخچال‏ها، نزديكى‏ هاى خيابان هفده شهريور و دولاب هستند. معمولًا مرحوم خرازى يخ يخچالى مى‏ خريد كه متعلّق به مردم بود؛ يعنى اول زمستان، مردم در اين يخچال‏ها آب مى ‏انداختند و اين‏ها يخ مى‏زد، خروار خروار. تا آخر تابستان، با تيشه اين يخ‏ها را مى‏ كندند و كيلويى مى ‏فروختند. خادم ايشان و كارگرشان، موظف بود يخ يخچالى بخرد؛ يخ‏هايى را كه مالكش مردم بودند. يك روز مرحوم خرازى براى ناهار به خانه مى ‏آيد و هوا هم خيلى گرم بود، ايشان مى‏بينند يك نصف قالب يخِ بغل حوض است‏ كه خيلى قالب تميزى دارد. مى ‏فهمد كه اين يخ، يخ كارخانه‏ اى است. به خادمش مى‏گويد: اين يخ را از كجا خريدى؟ و خادمشان جواب مى‏دهد: از دكه ‏اى كه درخيابان خراسان است. آن مرحوم مى‏ گويد: اين يخ، كارخانه‏ اش متعلق به دولت شاه است. خودش يخ را بر مى‏دارد و به خيابان پرت مى‏كند و بعد مى‏بيند آن مقدارى كه از آن يخ آب شده، در پاشوره آمده است و به دنبالش، آن آب به حياط رفته و نمش به پاى دو تا درخت هم رسيده است. مرحوم خرازى آن دو تا درخت را هم مى‏ كَند و خاك‏هاى باغچه را هم در مى ‏آورد و همه را بيرون مى ‏ريزد و با خودش مى‏ گويد: امروز نزديك بود اين يخ زندگى مرا نجس كند.
*****
مؤمن باید خود را نه تنها از حرام بلکه از شبهه هم حفظ کند. یاحقّ.


کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.
پورتال انهار

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس