مواردى كه مى توان معامله را بهم زد (فسخ معامله) - خرید و فروش

استفتائات رساله نوین احکام برگزیده

العروه الوثقی وسیلة النجاة منهاج الصالحین تحریر الوسیلة آراء المراجع

احکام > خرید و فروش:

مواردى كه مى توان معامله را بهم زد (فسخ معامله)

مسأله اختصاصی
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۶. خرید و فروش، عقدی لازم است که وفا به آن واجب است و نمی‌توان آن را به هم زد، مگر در صورت توافق دو طرف (اِقاله)؛ همچنین در صورتی که یکی یا هر دو طرف دارای خیار باشند؛ یعنی اختیار به هم زدن معامله را داشته باشند.
(مسأله 2124) حقّ به هم زدن معامله را «خيار» مي گويند و خريدار و فروشنده در يازده صورت1 مي توانند معامله را به هم بزنند:
اوّل: آن كه از مجلس معامله متفرّق نشده باشند2 و اين خيار را «خيار مجلس» مي گويند.
دوم: آن كه مغبون شده باشند «خيار غَبْن»3.
1- گلپايگاني، صافي، زنجاني: دوازده صورت...
2- سيستاني: اوّل: آن كه از هم جدا نشده باشند، هر چند مجلس معامله را ترك گفته باشند...
وحید: (اوّل) آن كه خریدار و فروشنده بعد از معامله از یكدیگر جدا نشده باشند ، هر چند از مجلس عقد بیرون آمده باشند ، و این خیار را «خیار مجلس» مى گویند...
3- خوئي، فاضل، تبريزي، سيستاني، نوري: دوم: آن كه مشتري يا فروشنده در بيع، يا يكي از دو طرف معامله در معاملات ديگر، مغبون شده باشند كه آن را «خيار غبن» گويند. (سيستاني: و منشأ ثبوت اين نحو از خيار «شرط ارتكازي» در عرف عام مي باشد، يعني در هر معامله اي در ذهن دو طرف معامله اين شرط مرتكز است كه مالي را كه مي گيرد از جهت ماليّت به مقدار فاحش كمتر از مالي كه مي پردازد نباشد، و اگر باشد، حقّ به هم زدن معامله را داشته باشد، ولي چنانچه در مواردي در عرف خاصّ شرط ارتكازي طور ديگر باشد مثلاً شرط اين باشد كه اگر مالي را كه گرفته از جهت ماليّت كمتر از مالي كه پرداخته، باشد، بتواند ما به التفاوت ميان آن دو را از طرف مطالبه كند، و اگر ممكن نشد معامله را بهم بزند، بايد همان عرف خاص در اين چنين موارد رعايت شود).
وحید: دوم: آن كه طرف معامله ـ در بیع یا غیر آن ـ مغبون شده باشد ، و این خیار را « خیار غبن » گویند.
زنجاني: دوم: معامله كننده مغبون شده باشد و ضرر وی جبران نشده باشد، كه به آن «خيار غبن» مي گويند.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۷. عقد خرید و فروش را در چند مورد می‌توان به هم زد:
یکم: مادامی که دو طرف از یکدیگر جدا نشوند، هرچند مکان داد و ستد، مانند زمان آن، عوض شده باشد و این خیار (خیار مجلس) حقّ هر دو طرف است، اگر خرید و فروش با تلفن یا اینترنت انجام می‌شود، مادامی که تلفن را قطع نکردند، خیار مجلس محفوظ است، گرچه گفتگوی آن‌ها دربارۀ معامله تمام شده باشد و دربارۀ چیز دیگر صحبت کنند.
دوم: هرگاه خریدار یا فروشنده، مغبون شده باشد (خیار غبن)، گاهی ممکن است هر کدام از جهت خاص، مغبون شده باشد. در خیار غبن، مغبون نمی‌تواند طرف مقابل را وادار کند که مقدار زائد را برگرداند، مگر آنکه مصالحه نمایند. تنها حق مغبون، به هم زدن معامله است.
سوم: در معامله قرارداد كنند كه تا مدّت معيّي هر دو يا يكي از آنان1 بتوانند معامله را به هم بزنند «خيار شرط».
1- زنجانی: یا شخص ثالثی...
چهارم: فروشنده يا خريدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوري كند1 كه قيمت مال در نظر مردم2 زياد شود «خيار تدليس».
1- نوري: طوري وانمود كند...
2- بهجت: در نظر طرف مقابل...
*****
خوئي، تبريزي: چهارم: يكي از دو طرف معامله مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوري كند كه قيمت مال در نظر مردم زياد شود. كه آن را «خيار تدليس» گويند.
. سيستاني: طوري كند كه طرف در آن رغبت كند يا رغبت او به آن زيادتر شود...
مكارم:4- «خيار تدليس».در صورتي كه خريدار يا فروشنده تقلب كند و مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد.
جوادی آملی: چهارم: هرگاه فروشنده یا خریدار، ارزش مال خود را با گفتار یا رفتار، بیش از آنچه هست نشان دهد تا رغبت و قیمت آن، افزایش کاذب یابد (خیار تدلیس).
پنجم: فروشنده يا خريدار شرط كه كه كاري انجام دهد، يا شرط كند مالي را كه مي دهد طور مخصوصي باشد و به آن شرط عمل نكند1 كه در اين صورت، ديگري مي تواند معامله را به هم بزند «خيار تخلّف شرط».
1- اراكي: و اجبار او هم ممكن نباشد.
سبحانی: و آن مال به طور مخصوصی نباشد...
*****
خوئي، تبريزي، سيستاني: پنجم: يكي از دو طرف معامله با ديگري شرط كند كه كاري را انجام دهد و  به آن شرط عمل نشود يا شرط كند مالي را (سيستاني: مال معيّني را) كه مي دهد به طور مخصوصي باشد و آن مال داراي آن خصوصيت نباشد؛ كه در اين صورت شرط كننده مي تواند معامله را به هم بزند و آن را «خيار تخلّف شرط» گويند.
وحید: پنجم: آن كه یكى از دو طرف معامله با دیگرى شرط كند كه كارى را انجام دهد و به آن شرط عمل نشود ، یا شرط كند مالى را كه در خارج است و نه در ذمّه ، داراى خصوصیتى باشد و آن مال داراى آن خصوصیت نباشد ، كه در این دو صورت شرط كننده مى تواند معامله را به هم بزند ، و آن را «خیار تخلّف شرط» گویند.
جوادی آملی: پنجم: هرگاه خریدار یا فروشنده شرط کند که کار معیّنی را انجام دهد یا کالا و بهایی که می‌دهد، دارای وصف خاص باشد و به شرط عمل نشود (خیار تخلّف شرط).
ششم: در جنس يا عوض آن عيبي باشد1 «خيار عيب».
1- فاضل: و قبلاً اطلاع نداشته باشد...
*****
مكارم: 6- «خيار عيب» در صورتي كه يكي از دو جنس يا هر دو معيوب باشند و قبلاً اطلاع نداشته باشند .
جوادی آملی: ششم: هرگاه کالا یا بهای آن و یا هر دو دارای عیبی باشد (خیار عیب) و طرف مقابل از عیب چیزی که تحویل می‌گیرد، آگاه نباشد؛ یا اگر از اصل عیب مطلع بوده، از مقدار زائد آن باخبر نباشد.
هفتم: معلوم شود مقداري از جنسي را كه فروخته اند، مال ديگري است، كه اگر صاحب آن به معامله راضي نشود، خريدار مي تواند معامله را به هم بزند1 يا پول آن مقدار را از فروشنده بگيرد و نيز اگر معلوم شود مقداري از چيزي را كه خريدار عوض قرار داده، مال ديگري است و صاحب آن راضي نشود2، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند3، يا عوض آن مقدار را از خريدار بگيرد4 «خيار شركت5».
1- مكارم: يا معامله را در مقداري كه مال فروشنده بوده، قبول كند و پول بقيّه را پس بگيرد «خيار شركت يا خيار تَبَعُّض صَفْقَه».
بهجت: مي تواند تمام معامله را به هم بزند...
2- فاضل: معامله نسبت به آن قسمت باطل است و در قسمتي كه مال خودش بوده صحيح است ولي ...
زنجاني: فروشنده در صورتی که از بطلان معامله در این بخش، ضرر کند می‌تواند معامله را به هم بزند، یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد، همچنين اگر قسمتي از جنسي را كه فروخته اند يا قسمتي از چيزي را كه عوض قرار داده اند، از چيزهايي باشد كه معامله با آن صحيح نيست، مثلاً كسي گوسفند و خوك را در يك معامله فروخته باشد، در اين صورت كسي كه مال به صورت كامل به دستش نمي رسد، اگر از بطلان معامله نسبت به خوک ضرر کند مي تواند معامله را به هم بزند، خياردر اين صورتها «خيار تبعّض صفقه» نام دارد، در خيار «تبعّض صفقه» لازم نيست قسمتي كه مال ديگري در مي آيد، تفكيك شده باشد، بلكه اگر بصورت مشاع هم باشد اين خيار ثابت مي باشد. هشتم: پس از انجام معامله و قبل از تحويل، جنسي را كه فروخته اند يا چيزي را كه عوض قرار مي دهند بطوري با چيز ديگر مخلوط شود كه شركت پديد آيد، كه كسي كه مال وي به صورت مشترك در آمده، مي تواند معامله را به هم بزند، اين خيار «خيار شركت» ناميده مي شود.
3- بهجت: مي تواند تمام معامله را به هم بزند...
4- اراكي: كه اگر مال ديگري با مال او ممزوج شده باشد به نحوي كه اشاعه حاصل شده باشد «خيار شركت» و اگر مال ديگري جدا بوده «خيار تبعّض صفقه».
5- فاضل: «خيار تَبَعُّض صَفقَه»
سبحانی:  «خیار شرکت در صورت  امتزاج،  یا تبعض صفقه  در غیر این صورت»...
*****
خوئي، تبريزي، سيستاني، وحید: هفتم: معلوم شود مقداري از جنسي را كه معامله نموده اند، مال ديگري است كه اگر صاحب آن به معامله راضي نشود، گيرنده مي تواند معامله را به هم بزند .يا عوض آن مقدار را چنانچه پرداخته باشد از طرف خود بگيرد و آن را «خيار شركت» گويند.
. وحید:  یا عوض آن را چنانچه پرداخته باشد پس بگیرد ، و این دو صورت دارد:
۱ ـ آن كه آن مقدار كسر مشاع باشد ، و این صورت مورد «خیار شركت» است.
۲ ـ آن كه آن مقدار مفروز (جدا) باشد ، و این صورت مورد «خیار تبعّض صفقه» است.
گلپايگاني، صافي، نوري: هفتم: معلوم شود جنسي كه فروخته شده، ميان فروشنده و ديگري به طور مشاع مشترك بوده، خواه فروشنده مال غير را هم فروخته باشد يا فقط مال خودش را فروخته باشد و نگفته باشد با ديگري مشاع است و در اين صورت خريدار اگر به معامله راضي نشد مي تواند معامله را به هم بزند «خيار شركت».
جوادی آملی: هفتم: هرگاه کالا یا بهای آن یا هردو، از دو جزء تشکیل یافته باشد که یکی دارای مالیّت است و دیگری مالیّت ندارد، معامله نسبت به جزئی که مالیّت دارد، صحیح و نسبت به جزء دیگر، باطل است، در این صورت، هرکدام از خریدار یا فروشنده که جزء دیگر کالا یا بها به دست او نرسیده است، می‌تواند اصل معامله صحیح را به هم بزند (خیار تبعّض صفقه)؛ همچنین اگر هر دو جزء دارای مالیّت بوده و خرید و فروش آن‌ها صحیح است؛ ولی یک جزء، مال طرف معامله است و جزء دیگر، مال بیگانه است که به معامله راضی نیست، در این صورت،  کسی که فقط یک جزء را دریافت کرده، هرچند معامله نسبت به همان جزء صحیح است؛ ولی او می‌تواند اصل داد و ستد را به هم بزند و در این جهت، فرقی نیست بین آنکه دو جزء با هم ممزوج باشند - مانند چند لیتر شیر - یا مخلوط باشند - نظیر چند کیلو گندم - نیز فرقی نیست که کالا یا بها با جزء دیگر مشاع باشند؛ یا جدا و خواه این حالت‌ها پیش از فروش باشد؛ یا پس از آن و قبل از قبض، در تمام این صورت‌ها خیار شرکت و خیار تبعّض صفقه مطرح است، هرچند خیارِ تبعّضِ صَفْقه به حالت‌های حاصل شده قبل از معامله، گفته می‌شود.
مسأله اختصاصي
گلپايگاني، صافي: هشتم: اگر فروشنده مال خود را كه جدا است با مال شخص ديگر بفروشد و آن شخص رد كند، خريدار مي تواند پول آن را از فروشنده پس بگيرد يا اصل معامله را فسخ نمايد «خيار تَبَعُّض صَفقَه».
هشتم1: فروشنده خصوصيات جنس معيني را كه مشتري نديده به او بگويد، بعد معلوم شود طوري كه گفته نبوده است2، كه در اين صورت مشتري مي تواند معامله را به هم بزند و نيز اگر مشتري خصوصيات عوض معيني را كه مي دهد بگويد، بعد معلوم شود طوري كه گفته نبوده است، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند3 «خيار رؤيت».
1- گلپايگاني، صافي، زنجاني: نهم...
2- گلپايگاني، صافي: يعني ناقص تر است...
3- گلپايگاني، فاضل، صافي: و همچنين است اگر با رؤيت سابقه معامله شود و بعد معلوم گردد كه جنس يا عوض آن تغيير به نقص نموده كه در صورت اوّل خريدار و در صورت دوم فروشنده ميتواند معامله را به هم بزند «خيار رؤيت»
*****
خوئي، تبريزي، سيستاني: هشتم: صاحب مال خصوصيات جنس معيني را كه طرف نديده به او بگويد بعد معلوم شود طوري كه گفته نبوده است (سيستاني: يا آن كه طرف جنس را سابقاً ديده بوده و خيال مي كرده است كه فعلاً داراي خصوصياتي است كه در گذشته در آن ديده، بعد معلوم شود كه آن خصوصيات در آن باقي نمانده است) كه در اين صورت طرف مي تواند معامله را به هم بزند و آن را «خيار رؤيت» گويند.
وحید: هشتم: آن كه صاحب مال خصوصیات مالى را كه در خارج است نه در ذمّه و طرف ندیده به او بگوید ، و بعد معلوم شود طورى كه گفته نبوده است ، كه در این صورت طرف مى تواند معامله را به هم بزند ، و آن را «خیار رؤیت» گویند.
جوادی آملی: هشتم: فروشنده یا خریدار، اوصاف کالا یا بهای آن را برای طرف دیگر بیان کند و هنگامی که خریدار کالا را یا فروشنده بها را دید، معلوم شود خلاف وصفی است که آن را شنید؛ در صورت اول، خریدار و در صورت دوم، فروشنده می‌تواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت)؛ همچنین اگر  کسی مالی داشته باشد که آن را ندیده و دیگری اوصاف آن مال را برای وی بیان نموده و او نیز همان خصوصیت‌ها را برای خریدار بگوید و بعد از فروش بفهمد که مال بهتر از آن بوده که برای او گزارش داده‌اند، می‌تواند معامله را به هم بزند.
نهم1: مشتري پول جنسي را كه نقد خريده، تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحويل ندهد كه اگر مشتري شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخير بيندازد (و شرط تأخير جنس هم نشده باشد2) ، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند ولي اگر جنسي را كه خريده مثل بعضي از ميوه ها باشد كه اگر يك روز بماند ضايع مي شود3، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخير بيندازد (و شرط تأخير جنس هم نشده باشد4)، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند «خيار تأخير».
1- گلپايگاني، صافي، زنجاني: دهم:...
2- فاضل: فروشنده هم جنس را تحويل نداده باشد در صورتي كه شرط تأخير براي بايع يا مشتري نسبت به ثمن و مثمن نشده باشد...
[قسمت داخل پرانتز در رساله آيات عظام: گلپايگاني، زنجاني ، سبحانی و صافي نيست]
3- بهجت: فاسد مي شود...
4- [قسمت داخل پرانتز در رساله آيت عظام: گلپايگاني، زنجاني، سبحانی و صافي نيست]
*****
خوئي، تبريزي: نهم: اگر مشتري پول جنسي را كه خريده و شرط نكرده كه در پرداخت پول تأخير كند تا سه روز ندهد، اگر فروشنده جنس را تحويل نداده باشد مي تواند معامله را به هم بزند. ولي اگر جنسي را كه خريده مثل بعضي از ميوه ها باشد كه اگر يك روز بماند ضايع مي شود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخير بيندازد فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند و آن را «خيار تأخير» گويند.
سيستاني: نهم- اگر مشتري پول جنسي را كه خريده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحويل نداده باشد، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند، ولي اين در صورتي است كه فروشنده خريدار را در پرداخت پول مهلت داده باشد، ولي تعيين مدت نكرده باشد؛ و امّا اگر او را اصلاً مهلت نداده باشد، مي تواند با اندكي تأخير در پرداخت پول، معامله را به هم بزند، و اگر بيش از سه روز مهلت داده باشد، نمي تواند تا تمام شدن مدّت، معامله را به هم بزند، و اگر جنسي را كه فروخته از قبيل سبزيها يا ميوه ها باشد كه زودتر از سه روز فاسد مي شود، مهلت آن كمتر خواهد بود؛ و اين خيار را «خيار تأخير» گويند.
وحید: نهم: آن كه اگر مشترى ثمن جنسى را كه خریده و شرط نكرده كه در پرداخت آن تأخیر كند ، تا سه روز ندهد ، كه در این صورت چنانچه فروشنده جنس را تحویل نداده باشد ، مى تواند معامله را به هم بزند ، ولى اگر جنسى را كه خریده مثل بعضى از میوه ها باشد كه اگر یك روز بماند ضایع مى شود ، در صورتى كه تا شب ثمن آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن آن را تأخیر بیندازد، فروشنده مى تواند معامله را به هم بزند، و آن را «خیار تأخیر» گویند.
مكارم: 9-  خیار تأخیر: در صورتي كه مشتري پول جنسي را كه نقداً خريده تا «سه روز» ندهد و فروشنده هم جنس را تحويل نداده باشد، فروشنده مي تواند معامله را بهم بزند (مگر اينكه مشتري شرط كرده باشد دادن پول را تا مدّت معيني تأخير بيندازد) و اگر جنسي كه فروخته شده مثل بعضي از ميوه ها و سبزيها باشد كه اگر يك روز بر آن بگذرد ضايع مي شود چنانچه تا شب پول آن را ندهد فروشنده مي تواند معامله را بهم بزند .
مظاهری: نهم:چنانچه مشترى پول جنسى را كه نقد خريده تا سه روز ندهد، فروشنده مى‏تواند معامله را به هم بزند و همچنين اگر فروشنده جنس را تا سه روز تحويل ندهد مشترى مى‏تواند معامله را به هم بزند ولى اگر جنسى را كه خريده مثل بعضى از ميوه‏ها باشد كه اگر يك روز بماند ضايع مى‏شود چنانچه مشترى تا شب پول آن را ندهد فروشنده مى‏تواند معامله را به هم بزند و همچنين است در هر معامله‏اى كه با ندادن پول تا شب ضرر كلّى به فروشنده بخورد، فروشنده مى‏تواند معامله را به هم بزند (خيار تأخير).
جوادی آملی: نهم: هرگاه فروشنده کالایی را به صورت نقد و بدون شرط تأخیر بفروشد و خریدار تا سه روز بها را نپردازد و فروشنده نیز کالا را تحویل نداده باشد، فروشنده پس از سه روز می‌تواند معامله را به هم بزند و اگر کالا نظیر میوۀ تازه و سبزی باشد که اگر شب بماند، فاسد می‌شود، چنانچه خریدار تا اول شب، پول آن را نپردازد، فروشنده می‌تواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر).
دهم1: حيواني را خريده باشد، كه خريدار تا سه روز مي تواند معامله را به هم بزند2 «خيار حيوان».
1- گلپايگاني، صافي، زنجاني: يازدهم ...
2- گلپايگاني، اراكي، صافي: و اگر در عوض حيواني که خريده، حيوان ديگري داده باشد، فروشنده هم تا سه روز مي تواند معامله را به هم بزند «خيار حيوان».
خوئي، تبريزي، سيستاني، زنجاني،وحید: و اگر در عوض چيزي كه فروخته حيواني گرفته باشد، فروشنده تا سه روز مي تواند معامله را به هم بزند و آن را «خيار حيوان» گويند.
*****
جوادی آملی: دهم: هرگاه در معامله‌ای، کالا فقط حیوان باشد، خریدار تا سه روز می‌تواند معامله را به هم بزند و اگر بهای کالا فقط حیوان باشد، فروشنده تا سه روز خیار دارد و اگر کالا و بهای آن هر دو حیوان باشند، هر دو تا سه روز می‌توانند معامله را به هم بزنند (خیار حیوان).
يازدهم1: فروشنده مي تواند جنسي را كه فروخته تحويل دهد، مثلاً اسبي را كه فروخته فرار نمايد كه در اين صورت مشتري مي تواند معامله را به هم بزند «خيار تعذّر تسليم»2. و احكام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
1- گلپايگاني، صافي، زنجاني: دوازدهم:...
2- مكارم: [پایان مسأله]
زنجاني: و اين خيار در جايي است كه در هنگام معامله فروشنده توانايي تحويل جنس را داشته يا خريدار بتواند جنس را تحويل بگيرد و ناتواني پس از انجام معامله پديد آيد، و اگر در هنگام معامله توانايي وجود نداشته باشد، معامله از اساس باطل است. احكام خيارها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
*****
سيستاني: مسأله- یازدهم: فروشنده نتواند جنسی را که فروخته تحویل دهد، مثلاً اسبی را که فروخته فرار نماید، که در این صورت مشتری می‌تواند معامله را به هم بزند. و آن را «خیار تعذّر تسلیم» گویند.
مظاهری: يازدهم: فروشنده يا خريدار نتوانند جنس يا پول را تحويل دهند (خيار تعذّر تسليم).
جوادی آملی: یازدهم: هرگاه فروشنده، کالایی که در اختیار داشت و می‌توانست آن را تحویل دهد، ولی در زمان تعیین شده قادر به تحویل آن نبود و خریدار نیز بدون زحمت به آن دسترسی نداشت، خریدار می‌تواند معامله را به هم بزند (خیار تعذّر تسلیم)؛ اما اگر کالا در هنگام فروش در اختیار فروشنده نبود، چنین معامله‌ای اصلاً باطل است و اگر کالایی هنگام معامله در اختیار فروشنده نیست و در زمان تحویل کاملاً در اختیار او باشد، معامله صحیح و لازم است.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۶۶-
گفتار پنجم: خیارات
تعریف: حق به‌‌هم زدن معامله را خیار یا اختیار فسخ گویند. البته در مواردی، فقط حق گرفتن تفاوت قیمت وجود دارد و گاهی هر دو حق محفوظ است که در خیار عیب به آن اشاره خواهد شد.
اقسام خیارات
خیارات عبارت‌‌اند از:
۱. خیار مجلس
۲. خیار غبن
۳. خیار شرط
۴. خیار تدلیس
۵. خیار تخلف شرط
۶. خیار عیب
۷. خیار شرکت
۸. خیار رؤیت
۹. خیار تأخیر
۱۰. خیار حیوان
۱۱. خیار تعذّر تسلیم.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۶۷-
۱. خیار مجلس
تا زمانی‌‌که طرفین معامله از مجلس معامله متفرق نشده‌‌اند، می‌توانند معامله را فسخ کنند.
مثال: شخصی ساختمانی را خریده و به فروشنده بیعانه هم داده است. فروشنده بعد از سه ساعت اقدام به فسخ معامله کرده و از تحویل ساختمان جلوگیری می‌کند:
الف) اگر بعد از جدا شدن از مجلس، معامله را فسخ کرده و هیچ خیار دیگری هم نبوده ← فسخ اثری ندارد.
ب) قبل از جدا شدن از مجلس معامله را فسخ کرده ← صحیح است. (۱۵۵۲)
توضیح: با فرض وجود سایر شرایط صحت بیع، پرداخت بیعانه یا عدم آن، اثری در خیار مجلس ندارد و همین‌‌که معامله صورت بگیرد، تا زمانی‌‌که متفرق نشده باشند، خیار مجلس وجود دارد؛ اگرچه چیزی هم ردّ و بدل شده باشد.
۲. خیار غبن
اگر خریدار یا فروشنده در معامله فریب خورده باشد، یعنی خریدار بیش از قیمت واقعی جنس را پرداخته یا فروشنده کمتر از قیمت واقعی فروخته باشد، در این حالت خیار غبن وجود دارد؛ یعنی شخص مغبون حق به هم زدن معامله را دارد.
توضیح: تفاوت قیمت گاهی در عرف قابل مسامحه است. بنابراین خیار غبن وجود نخواهد داشت. اما اگر تفاوت قیمت، از نظر عرف قابل مسامحه نباشد و عقلا به آن اعتناء ‌کنند، در این صورت با فرض ناآگاهی طرف مقابل و فریب خوردن وی، خیار غبن وجود دارد.
 احکام مربوط به خیار غبن
۱. معیار قیمت زمان معامله است؛ یعنی اگر مشتری پرداخت قیمت جنس را از زمان آن به تأخیر بیاندازد و قیمت جنس نسبت به روز معامله افزایش یابد، این امر باعث ثبوت خیار غبن برای فروشنده نمی‌‌شود و معیار خیار غبن، وجود غبن و ضرر نسبت به روز معامله است. البته اگر مشتری پول را در زمانی بپردازد که تورم حاصل شده، باید افزایش تورم را نیز با مصالحه و رضایت فروشنده بپردازد.
ردیف
قیمت روز معامله
قیمت عادلانه بازار
قیمت زمان تحویل پول
خیار غبن
۱  -  ۱۰۰  -  ۲۰۰  -  ۱۰۰  -  هست
۲  - ۱۰۰  -  ۱۰۵  -  ۱۰۰  -  نیست
۳  -  ۱۰۰  -  ۱۰۵  -  ۲۰۰  -  نیست ولی باید مصالحه شود
۴  -  ۱۰۰  -  ۲۰۰  -  ۳۰۰ -  هست
در جدول فوق به دلیل تفاوت فاحش بین قیمت‌‌های روز معامله و بازار در ردیف‌‌های ۱ و ۴، خیار غبن هست، اما در ردیف‌‌های ۲ و ۳ به دلیل عدم تفاوت فاحش، خیار غبن نیست.
۲. باید مغبون بودن شخص ثابت شود و ادعای صرف بر فریب خوردن و متضرّر شدن، دلیل محکمی نیست.
مثال: زمینی‌‌ به مبلغی فروخته شد و فروشنده ادعای مغبون شدن در این معامله را دارد.  تا زمانی که ثابت نشده به قیمتی (فاحش یا قابل توجه) کمتر از قیمت زمان فروش، معامله صورت گرفته، خیار غبن وجود ندارد. (۱۵۵۹)
۳. حتی اگر شخص مغبون غیر مسلمان باشد، خیار غبن وجود دارد. (۱۵۶۲)
۴. با فرض اینکه خریدار یا فروشنده اطمینان کنند که مغبون شده‌‌اند:
الف) اگر طرف مقابل سخن او را می‌پذیرد ← مدعی می‌تواند فسخ کند، ولی نمی‌تواند تفاوت قیمت را پس بگیرد و در عین حال معامله را پا برجا بداند. لذا فقط یا حق فسخ یا قبول معامله غبنی را دارد. مگر آنکه طرفین معامله راضی به پرداخت تفاوت قیمت باشند. 
ب) اگر طرف مقابل سخن او را نمی‌‌پذیرد ← مراجعه به حاکم شرع می‌‌شود.
۵. در خیار غبن، تبعیض جایز نیست؛ یعنی یا کل معامله را فسخ می‌‌کند یا کل آن را می‌‌پذیرد.
مثال: وحید خانه‌‌ای را به خسرو فروخته و بعد از رد و بدل کردن ثمن و مثمن، خریدار ادعای مغبون شدن در معامله را کرده و آن را فسخ می‌‌نماید. اما از آن زمان به دلایل مختلف از تخلیه خانه و گرفتن پول خود، اجتناب می‌کند و بعد از دو سال مدعی است که معامله را در نصف خانه فسخ کرده و در حال حاضر نصف پول را مطالبه می‌کند:
الف) اگر کل معامله را فسخ نموده است ← مالک خانه نخواهد بود و در این دو سال حق استفاده از خانه را نداشته است. (البته در مواردی که غبن مغبون ثابت شود.) 
ب) اگر قسمتی از معامله را فسخ کرده است ← فسخ بی‌‌اثر است و حق گرفتن قسمتی از پول را ندارد. (۱۵۶۳) 
۶. صِرف مراجعه شخص مغبون به طرف مقابل، فسخ معامله محسوب نمی‌‌شود. مگر این‌‌که بگوید من فسخ کردم یا هر لفظی که این معنا را برساند. البته لازم نیست در حضور طرف مقابل فسخ کند. بلکه تنها و بدون حضور افراد و در تنهایی هم می‌تواند فسخ کند. 
۷. اگر شخص مغبون فسخ کند، دیگر مالک نخواهد بود و واجب است مال را به طرف مقابل برگرداند. (۱۵۶۵)
مثال: پس از گذشت یک هفته از خرید خانه‌‌ای، خریدار می‌‌فهمد که مغبون شده است. از این رو به فروشنده مراجعه می‌کند تا فسخ کند. اما فروشنده موافقت نمی‌‌کند و اکنون که خانه گران شده فروشنده تقاضای فسخ نموده ولی خریدار زیر بار نمی‌‌رود و می‌گوید با گرفتن مبلغی بیشتر حاضر به فسخ هستم ←  با توجه به اینکه خریدار واقعاً معامله را فسخ نموده، دیگر مالک آن خانه نیست و حق ندارد پول بیشتری بگیرد و از زمان فسخ مدت زمانی‌‌را که هریک بدون رضایت دیگری، در ثمن و مثمن تصرف داشته‌‌اند ضامن می‌‌باشند.
۸. اگر پس از مطلع شدن از غبن، از حق فسخ استفاده نکند، در صورتی‌‌که نمی‌‌دانسته حق فسخ دارد یا اینکه می‌دانسته، اما به دلیلی عقلائی فسخ کردن را تاخیر انداخته است، خیار فسخ باقی است.
۹. اگر در ضمن عقد معامله، شرط شود که هر یک از طرفین در صورت پشیمانی از معامله، مبلغی را به طرف مقابل بپردازد یا عقد، مبنی بر این قرار منعقد شود و اتفاقاً معلوم شود که یکی از طرفین مغبون شده است، در اینجا استفاده از خیار غبن جایز است و لازم نیست مبلغی به طرف مقابل بپردازد. (۱۵۶۴)
مثال: وحید زمینی را به مساحت ۱۰۰۰ متر مربع می‌فروشد و معلوم می‌شود که واقعاً ۱۱۰۰ متر مربع بوده است. در این صورت اگر در معامله:
الف) کل زمین فروخته شده، اما مثلاً متری ۵۰۰ تومان ← معلوم می‌شود به قیمت قابل توجهی ارزان‌‌تر فروخته، لذا فروشنده حق به هم زدن معامله را دارد.
ب) زمین متری فروخته شده، نه کل زمین (فقط ۱۰۰۰ متر مربع فروخته شده) ← این فروشنده می‌تواند قیمت ۱۰۰ متر مربع اضافه را بگیرد یا فسخ کند. (۱۵۵۷) و (۱۵۶۰)
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۱-
۳. خیار شرط
حق فسخی است که یکی از طرفین معامله برای خود در عقد، قرار می‌‌دهد؛ یعنی در ضمن معامله‌‌ای شرط می‌‌شود که فروشنده یا خریدار یا هر دو یا شخص ثالثی تا مدت معینی، حق بر هم زدن معامله را داشته باشد.
نکته
جایز است برای فروشنده حق فسخ قرار داده شود که اگر ثمن را یا مانند آن را تا زمان معینی برگرداند، بتواند معامله را فسخ کند که اصطلاحاً به آن بیع خیار می‌‌گویند.
فروش مبیع قبل از پایان مدت خیار
مبیع بعد از تحقق بیع خیاری تا زمانی که فسخ نشده، ملک مشتری است و فروشنده تا معامله اول را فسخ نکرده، حق فروش مجدد آن را به فرد دیگر ندارد و مشتری می‌‌تواند بعد از پایان مهلت خیار، آن را به فرد دیگری بفروشد؛ هرچند هنوز آن را قبض نکرده باشد؛ مشروط بر اینکه فروشنده معامله را در مدت خیار فسخ نکرده باشد. (۱۵۶۶)
مثال: اگر خانه‌‌ای به ۱۰۰ میلیون تومان فروخته شود، به شرط آنکه اگر فروشنده تا شش ماه پول آن را به مشتری پس داد، بتواند معامله را فسخ کند، در اینجا مشتری پس از سپری شدن شش ماه و پس نیاوردن پول توسط فروشنده و عدم فسخ وی، حق دارد خانه را به دیگری بفروشد.
توجه: اگر فروشنده فقط برای خودش حق فسخ قرار دهد و مقصودش این نباشد که باید مبیع را تا پایان مدت خیار، حفظ کنی؛ در این صورت حق فروش مبیع برای خریدار وجود دارد.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۲-
۴. خیار تدلیس
زمانی‌‌که خریدار یا فروشنده مال خود را بهتر از آن‌‌چه هست، نشان دهد، به گونه‌‌ای که قیمت مال در نظر مردم ارزشمندتر شود، طرف مقابل حق فسخ دارد.
۵. خیار تخلف شرط
اگر فروشنده یا خریدار شرط کند که کاری را انجام دهد یا شرط کند جنسی را که تحویل می‌دهد، طور مخصوصی باشد و به آن عمل نکند، طرف مقابل حق فسخ دارد؛ به چند مثال توجه کنید:
مثال ۱: اگر مشتری شرط کند که طی دو ماه همه پول را بپردازد و تا این مدت حق فسخ هم داشته باشد، ولی پس از ۷ ماه کالا را برگردانده و فروشنده هم آن را پذیرفته، به شرط آنکه درصدی از پول به سبب تأخیر او کم شود تا خسارتی به فروشنده وارد نشود.  مشتری بعد از گذشت مدت خیار، حق فسخ و پس دادن کالا را ندارد و همچنین نمی‌‌تواند فروشنده را ملزم به قبول فسخ کند. اما جایز است بر اقاله(۱) توافق کنند. ولی فروشنده نمی‌‌تواند قبول اقاله را مشروط به کسر درصدی از پول کند و در صورتی‌‌که با کم کردن از پول مشتری اقاله کند، باطل است. (۱۵۶۷)
مثال۲: اگر در ضمن عقد شرط کنند یا عقد مبتنی بر این باشد که خریدار مالیات‌‌ها را بپردازد و خریدار به این شرط عمل نکرده است ← حق فسخ وجود دارد. (۱۵۶۹)
مثال۳: قطعه زمینی خریداری شده با این شرط که اگر قانوناً نتوان زمین را ثبت رسمی کرد یا زمین در طرح شهرداری قرار گیرد، برای مشتری حق فسخ وجود داشته باشد ← حق فسخ برای مشتری ثابت است. (۱۵۷۰)
مثال۴: وحید آپارتمانی را به خسرو فروخت به شرط آنکه اگر خسرو در روز مقرر در دفتر اسناد رسمی برای ثبت سند و پرداخت مابقی قیمت آپارتمان حاضر نشود، وحید حق فسخ معامله و فروش آن را به شخص دیگری داشته باشد. ← در این حالت در صورت عدم حضور خسرو در دفتر اسناد رسمی، وحید حق فسخ معامله و فروش آپارتمان به دیگری را دارد. (۱۵۵۶)
۱. اقاله توافق طرفین بر فسخ معامله است.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۳-
۶. خیار عیب
اگر در جنس یا عوض آن عیبی باشد، خواه در حین عقد بوده باشد یا پس از عقد و قبل از تحویل، می‌توانند معامله را بر هم زنند یا تفاوت قیمت را بگیرند.
در سه صورت زیر اگر خریدار یا فروشنده بفهمد مال عیبی دارد فقط می‌تواند تفاوت قیمت را بگیرد:
الف) بعد از معامله تغییری در مال بدهد که مردم بگویند مانند زمان تحویل نیست.
ب) بعد از معامله معلوم شود مال معیوب است، اما فقط حق برهم زدن معامله را ساقط کرده باشند.
ج) بعد از تحویل گرفتن مال، عیب جدیدی ایجاد شود (به جز در حیوان که تا سه روز می‌تواند برگرداند).
در چهار صورت اگر خریدار بفهمد مالی معیوب است، نه حق فسخ دارد و نه حق گرفتن تفاوت قیمت:
الف) موقع خریدن، عیب مال را بداند.
ب) پس از معامله بفهمد، اما به عیب مال راضی شود.
ج) در وقت معامله بگوید: "اگر مال عیبی داشت پس نمی‌‌دهم و تفاوت قیمت هم نمی‌گیرم."
د) فروشنده در وقت معامله بگوید:" این مال را با هر عیبی که دارد می‌فروشم."
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۴-
مسأله
۱. اگر فروشنده هنگام معامله عیب کالا را معین کند بگوید با این عید میفروشم، ولی بعدا معلوم شود که در زمان عقد عیب دیگری هم داشته، خریدار میتواند به خاطر این عیب دوم از حق فسخ یا گرفتن تفاوت قیمت بهره ببرد.
مثال اگر بعد از معامله آشکار شود که ثبت رسمی این عین ملک به نام دیگری ممنوع است، یعنی سند زده نمی‌شود و این امر عرفاً عیب برای آن جنس یا ملک محسوب گردد، طرف مقابل خیار عیب دارد (۱۵۵۳) اما اگر طرف مقابل ممنوعیت ثبت سند را می‌دانسته، دیگر حقّ خیار عیب ندارد. (۱۵۵۴)
2. اگر معامله کلی باشد، چه مبیع (جنس فروخته شده) و چه ثمن (مال پرداخت شده برای خرید)، خیار عیب در آن راه ندارد و فقط طرف مقابل را می‌توان ملزم کرد که جنس سالم تحویل دهد.
مثال: اگر از برنج فروشی ۱۰۰ کیلوگرم برنج درخواست شود و فروشنده هم ۱۰۰ کیلو برنج از انبارش بیاورد تا تعهد خود را ادا کند (معامله روی این ۱۰۰ کیلوگرم مشخص صورت نگرفته، بلکه روی ۱۰۰ کیلوگرم کلی بوده) و سپس معلوم شود که برنج‌‌ها معیوب‌‌اند، در این‌‌ مورد خریدار خیار عیب ندارد و فقط می‌تواند از فروشنده ۱۰۰ کیلوگرم برنج سالم مطالبه کند.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۶-
۷. خیار شرکت
اگر معلوم شود که مقداری از جنس فروخته شده مال دیگری است، یعنی شریک دارد، اگر صاحب آن مقدار (شریک فروشنده) به آن معامله راضی نشود، خریدار می‌تواند معامله را به‌‌هم بزند یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد. این مسئله در مورد جنسی‌‌که مشتری به فروشنده تحویل داده نیز صادق است.
۸. خیار رویت
اگر خریدار یا فروشنده، جنس و کالای مورد نظر خود را دیده باشد یا طرف مقابل خصوصیات جنس معینی را که طرف دیگر ندیده به او بگوید و معلوم شود آن‌‌گونه که او گفته، نبوده است یا آن را برخلاف آنچه قبلاً دیده، بیابد؛ می‌تواند معامله را به‌‌هم بزند.
نکته
خیار شرکت و رؤیت در معاملات کلی وجود ندارد.
مثال: ۱۰۰ کیلوگرم برنج دم سیاه با مشخصات بو، اندازه و رنگ خاص خریده شده است، اما نه ۱۰۰ کیلوگرم مشخص. بلکه فروشنده ویژگی‌‌های فوق را بیان کرد و برای انجام تعهدش، برنجی را از انبار آورد که آن خصوصیات را ندارد، در اینجا خیار وجود ندارد و فقط از فروشنده حق مطالبه برنج با خصوصیات توافق شده هست.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۷-
۹. خیار تأخیر
اگر مشتری ثمن معامله (مثلاً پول) را که نقدی بوده با تأخیر بدهد یا اصلاً ندهد، با شرایط زیر خیار تأخیر وجود دارد و فروشنده حق فسخ معامله را دارد:
الف) تا سه روز ندهد.
ب) فروشنده نیز جنس را تحویل نداده است.
ج) اجازه تأخیر یکی از عوضین هم در قرارداد قید نشده یا عقد مبنی بر آن نبوده باشد.
نکته
در اجناسی که اگر یک روز بماند فاسد می‌شود، مثل برخی میوه‌‌ها و سبزی‌‌ها، به‌‌جای سه روز تأخیر، حق خیار فسخ تا قبل از خراب شدن کالاست.
مثال۱: اگر مثلاً ساعت سه بعد از ظهر سبزی یا میوه به کسی فروخته شود و خریدار تا شب پول آن را نیاورد و سبزی یا میوه را هم تحویل نگرفته باشد، فروشنده می‌‌تواند معامله را فسخ کند و آن را به دیگری بفروشد.
مثال۲: شخصی خانه‌‌ای را از فردی به قیمت معینی خریده، اما پول آن را نداده و خانه نیز تحویل مشتری نشده است و شرط تأخیر هم نشده تا مشتری حق تأخیر داشته باشد. لذا در اینجا پس از سه روز از زمان معامله حق فسخ معامله برای طرف مقابل (فروشنده) وجود دارد. اما این‌‌چنین نیست که معامله، خودبه‌‌خود باطل باشد. (۱۵۵۵)
۱۰. خیار حیوان
خریدار حیوان تا سه روز بعد از معامله می‌تواند معامله را فسخ کند.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۸-
مسأله
الف) اگر تصرف مشتری در حیوان به‌‌گونه‌‌ای باشد که نوعاً دلالت بر رضایت مشتری داشته باشد، خیار حیوان ساقط می‌شود؛ مثل اینکه به حیوان نعل بزند یا آن را رنگ کند.
ب) اگر حیوان در این مدت تلف شد، بیع باطل است.
۱۱. خیار تعذر تسلیم
اگر فروشنده نتواند جنسی را که فروخته تحویل دهد، مثلاً اسبی را که فروخته، فرار کند، مشتری می‌تواند معامله را به‌‌هم بزند.
نکته
به جز موارد مذکور از انواع خیارات، طرفین باید به معامله ملتزم باشند و حق به هم زدن آن را ندارند و صرف پشیمانی یکی از طرفین، موجب حق فسخ نمی‌‌شود. (۱۵۷۸) و (۱۵۷۴)
همچنین اگر در ضمن عقد، تمام خیارات اسقاط شده باشد، دیگر طرف مقابل از هیچ حق خیاری برخوردار نخواهد بود. (۱۵۷۵)
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۷۹-
گفتار ششم: قبض و تسلیم جنس و عوض
پس از عقد معامله هر یک از طرفین باید عوض را به طرف مقابل تسلیم کند؛ مگر شرط تأخیر شده باشد. لذا اگر یکی از آنان یا هر دو تأخیر کند، او را مجبور می‌کنند که عوض یا جنس را تسلیم کند.
مسأله
فروشنده یا خریدار می‌توانند ضمن عقد معامله شرط کنند که تا مدت معینی، آن‌‌چه در دست دارند تحویل طرف مقابل ندهند و از آن بهره‌‌مند باشند؛ مثلاً فروشنده خانه مسکونی بگوید تا یک ماه خودم در این منزل ساکن باشم و پس از آن خانه را تحویل ‌دهم.
تسلیم و قبض هر چیزی بر حسب خودش است.
اشیای فروخته شده بر دو نوع است:
۱. غیر منقول: قبض و اقباض زمانی است که تخلیه کامل توسط طرف مقابل صورت گرفته باشد؛ به این صورت که از مال رفع ید کرده و در تصرف، به مالک جدید اذن بدهد و موانع را برای استفاده از آن برطرف کند؛ مانند زمین، درخت.
۲. منقول: قبض آن به این است که آن را در اختیار خود بگیرد؛ مانند ماشین، حیوان.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۸۰-
مسأله
۱. در منقولات، آن کسی‌‌که تخلیه کامل را انجام داده، وظیفه شرعی خودش را انجام داده است. اما اگر طرف مقابل هنوز آن را تحویل نگرفته باشد، احکام قبل قبض را دارد که به آن اشاره خواهد شد.
۲. به جز تسلیم کردن باید تفریغ هم صورت بگیرد؛ مثلاً اگر بایع صندوقچه یا خـانه‌‌ای را فروخته و موانع آن را هم برای استفاده مشتری برطرف کرده و به اصطلاح تخلیه کامل را انجام داده، باید وسائلی را که در خانه یا صندوق داشته نیز تخلیه کند؛ چون خانه یا صندوق شرعاً ملک مشتری است و بایع اجازه ندارد وسایل خود را در آن باقی گذارد.
۳. در نکته ۲ بیان شد که "تفریغ" واجب است. حال اگر مثلاً چیزهایی در خانه یا آن صندوقچه وجود دارد که خالی کردن خانه یا صندوقچه از این چیزها موجب وارد شدن خسارت به خانه یا صندوقچه می‌گردد، باید خسارت را جبران کند و به طرف مقابل بپردازد و اگر محصولی است که وقت درو کردن آن نرسیده، باید با هم مصالحه کنند؛ یعنی مثلاً فروشنده مقداری اجاره به مشتری بدهد؛ زیرا زمین فروخته شده به مشتری را اشغال کرده است. از طرفی مشتری هم به نحوی رضایت دهد و تا زمان دروی محصول مصالحه کنند.
 احکام تلف قبل و بعد قبض
۱. قبل قبض
الف) تلف کل جنس ← از جیب بایع رفته است و از طرفی نمائات برای مشتری است.
مثال: وحید گوسفند به خصوصی را به خسرو فروخته است و قبل از آن‌‌که به خسرو تحویل دهد، تلف می‌شود. در اینجا معامله باطل است و ثمن معامله، اگر به وحید داده شده، باید به خسرو برگردد و از طرفی شیر، پشم و... آن از زمان معامله تا زمان تلف شدن، همه برای خسرو است.
ب) تلف قسمتی از جنس ← معامله نسبت به مقدار تلف شده، خودبه‌‌خود فسخ شده است و به همان نسبت ثمن معامله به مشتری برگردانده می‌شود و مشتری درباره مقدار تلف نشده نیز حق فسخ دارد.
مثال: وحید ۱۰ کیلوگرم برنج بخصوصی (یعنی جزئی نه ده کیلوگرم کلی) به خسرو به قیمت ۲۰ هزار تومان می‌فروشد، اما قبل از تحویل ۲ کیلوگرم آن از بین می‌رود یا کسی دو کیلوگرم آن را سرقت می‌کند. با توجه به اینکه هر کیلوگرم برنج ۲ هزار تومان قیمت دارد، وحید باید ۴ هزار تومان از ۲۰ هزار تومان گرفته شده را به خسرو برگرداند. و علاوه بر این، خسرو حق دارد معامله را نسبت به مابقی برنج‌‌ها فسخ کند و ۱۶ هزار تومان بقیه را هم پس بگیرد. همچنین می‌تواند به معامله پایبند باشد و ۱۶ هزار تومان را در ازاء ۸ کیلو برنج به وحید بدهد.
ج) معیوب شدن جنس ← طرف مقابل خیار عیب دارد.
مثال: فرض کنید در مثال قبل، به‌‌جای از بین رفتن دو کیلوگرم از برنج‌‌ها، کل آن معیوب شود، ولی هنوز ارزش کمی دارد. در این حالت خسرو می‌‌تواند معامله را فسخ کند. ولی اگر به معامله راضی شود، حق ندارد چیزی از وحید به عنوان خسارت بگیرد.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۸۱-
نکته
در مثال فوق در صورتی حق گرفتن خسارت وجود ندارد که فروشنده در حفظ و نگهداری جنس کوتاهی یا زیاده‌‌روی نکرده باشد و الّا اگر معیوب شدن جنس مستند به وحید باشد خسرو حق گرفتن خسارت دارد.
۲. بعد قبض
هر تلف شدن یا معیوب شدنی بعد از قبض، از مال تحویل گیرنده به حساب می‌آید و لذا در مثال‌‌های قبل، مشتری باید خسارت را تقبل کند. مگر در مورد حیوان که از مال بایع حساب می‌‌شود.
احکام فوق همگی برای احکام معامله جزئی است.
(مسأله 2125) اگر خريدار قيمت جنس را نداند، يا درموقع معامله غفلت كند و جنس را گرانتر از قيمت معمولي آن بخرد، چنانچه به قدري گران خريده كه مردم او را مغبون مي دانند1 و به كمي و زيادي آن اهميت مي دهند2، مي تواند معامله را به هم بزند و نيز اگر فروشنده قيمت جنس را نداند، يا در موقع معامله غفلت كند و جنس را ارزانتر از قيمت آن بفروشد در صورتي كه مردم به مقداري كه ارزان فروخته اهميّت بدهند و او را مغبون بدانند، مي تواند معامله را به هم بزند3.
1- سيستاني: چنانچه به مقدار قابل توجهي گرانتر خريده باشد، مي تواند معامله را به هم بزند، البتّه به شرط آن كه در وقت به هم زدن معامله هم غبن باقي باشد و گرنه حقّ خيار محلّ اشكال است؛ و نيز اگر فروشنده قيمت جنس را نداند، يا موقع معامله غفلت كند و جنس را ارزانتر از قيمت آن بفروشد، در صورتي كه به مقدار قابل توجهي ارزانتر فروخته باشد، مي تواند به شرط گذشته معامله را به هم بزند.
مكارم،سبحانی: مي تواند معامله را فسخ كند، اين حكم در صورتي كه فروشنده قيمت جنس را نداند و مغبون شود نيز جاري است.
2- اراكي، گلپايگاني، خوئي، تبريزي، صافي، وحید: چنانچه به قدري گران خريده كه مردم به آن اهميّت مي دهند(وحید:ومسامحه نکنند)...
3- اراكي، گلپايگاني، خوئي، تبريزي، صافي،وحید: در صورتي كه مردم به مقداري كه ارزان فروخته اهميّت بدهند (وحید:ومسامحه نکنند)، مي تواند معامله را به هم بزند.
*****
زنجانی: مسأله ۲۱۳۳- اگر خریدار قیمت جنس را نداند، یا در موقع معامله غفلت کند و جنس را گران‌تر از قیمت معمولی آن بخرد، اگر به قدری گران خریده که مردم به آن اهمیّت می‌دهند چنانچه فروشنده، ضرر خریدار را جبران نکند می‌تواند معامله را به هم بزند، و نیز اگر فروشنده قیمت جنس را نداند، یا موقع معامله غفلت کند و جنس را ارزان‌تر از قیمت آن بفروشد، در صورتی که مردم به مقداری که ارزان فروخته اهمیّت بدهند، و خریدار، ضرر فروشنده را جبران نکند می‌تواند معامله را به هم بزند.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۸. خیار غبن که مغبون می‌تواند معامله را به هم بزند، در صورتی است که تفاوت قیمت، مورد اهمیت باشد و مغبون از آن تفاوتِ مهم، آگاه نباشد.
(مسأله 2126) درمعامله بيع شرط، كه مثلاً خانه هزار توماني را به دويست تومان مي فروشند و قرار مي گذارند كه اگر فروشنده سر مدّت، پول را بدهد1 بتواند معامله را به هم بزند، در صورتي كه خريدار و فروشنده قصد خريد و فروش داشته باشند2 معامله صحيح است.
1- بهجت: درمعامله« بيع شرط»، كه مثلاً جنس هزار توماني را به هزار تومان يا كمتر مي فروشند و قرار مي گذارند كه اگر فروشنده تا مدّت معيني پول را بدهد...
2- سيستاني: قصد خريد و فروش واقعي داشته باشند...
*****
مكارم: 1813، سبحانی: مسأله 2126- در معامله بيع شرط كه مثلاً خانه صد هزار توماني را با علم و آگاهي به پنجاه هزار تومان مي فروشنده و قرار مي گذارند اگر فروشنده در موعد مقرّر پول را بدهد مي تواند معامله را فسخ كند، معامله اشكالي ندارد به شرط اين كه طرفين واقعاً قصد خريد و فروش داشته باشند و اگر در موعد مقرّر پول را ندهد جنس از آن خريدار خواهد بود.
فاضل: مسأله ۲۲۰۰- اگر دربيع، طرفين با هم شرط كنند كه اگر فروشنده در تاريخ معيّني پول مشتري را پس بدهد جنس فروخته شده مال خودش باشد صحيح و لازم الوفاء است و اين را «بيع شرط» مي گويند در معامله اي كه به اين صورت واقع مي شود جنس فروخته شده تا تاريخ مذكور ملك مشتري است و در هر نوع استفاده از آن آزاد است و حتي مي تواند به خود فروشنده اجاره دهد و اگر فروشنده رأس تاريخ مقرر پول را پس بدهد صاحب ملك خود مي شود ولي اگر پول را ندهد ديگر حقّ رجوع ندارد و جنس فروخته شده ملك مشتري باقي مي ماند در اين نوع معامله هم مثل ساير معاملات بايد قصد جدّي نسبت به بيع وجود داشته باشد لذا معامله صوري به اين نحو براي فرار از ربا باطل است و اگر فروشنده مطمئن باشد كه پول را مقداري ديرتر از موعد مقرّر هم بدهد باز خريدار جنس را به او پس مي دهد مي تواند «بيع شرط» كند و اين معنا ضرري به بيع نمي زند.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۹. هرگاه فروشنده کالایی را بفروشد و شرط کند که اگر تا فلان مدت پول را برگرداند، بتواند معامله را به هم بزند و خریدار شرط یادشده را بپذیرد و قصد آن‌ها داد و ستد جدّی باشد - نه حیله رباخواری - معامله صحیح است و این خرید و فروش، بیع شرط نامیده می‌شود.
 (مسأله 2127) در معامله بيع شرط اگر چه فروشنده اطمينان داشته باشد كه هرگاه سر مدّت پول را ندهد، خريدار ملك را به او مي دهد معامله صحيح است، ولي اگر سر مدّت پول را ندهد، حقّ ندارد ملك را از خريدار1 مطالبه كند2 و اگر خريدار بميرد3، نمي تواند ملك را از ورثه او مطالبه نمايد.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت  نیست.
1- زنجانی: و در صورت مرگ خریدار از ورثه...
2- گلپايگاني، صافي: [پایان مسأله]
مظاهری:[و] در معامله بيع شرط، خيار، منتقل به ورثه مى‏شود بنابراين اگر خريدار بميرد فروشنده مى‏تواند ملك را از ورثه او مطالبه نمايد.
3- اراكي: و پول را سر مدّت ندهد...
تبريزي: تا پول را نداده...
وحید:اگرخریداربعدازرسیدن مدت بمیرد...
فاضل،مکارم ،سبحانی: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2126.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۰. در معاملۀ بیع شرط، اگر در زمان تعیین شده، فروشنده پول را به خریدار برنگرداند، بیع مشروطْ لازم می‌شود و کالا ملک خریدار خواهد شد و فروشنده، حق مطالبه ملک از خریدار یا از وارثان او را ندارد.
 (مسأله 2128) اگر1 چاي اعلا را با چاي پست مخلوط كند و به اسم چاي اعلا بفروشد2، مشتري مي تواند معامله را به هم بزند.
1- مکارم:هرگاه درجنس تقلب کند ومثلا...
2-اراكي: در صورتي كه هنگام معامله مشتري نمي دانسته و بعداً بفهمد، مي تواند معامله را به هم بزند.
گلپايگاني، صافي: و مشتري نفهمد، بعد كه دانست مي تواند معامله را به هم بزند.
فاضل: و مشتري خبر نداشته باشد، وقتي كه متوجه شود مي تواند معامله را به هم بزند.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۱. هرگاه کالای نامرغوب با کالای مرغوب مخلوط شود و به عنوان کالای مرغوب و اعلا معامله شود و خریدار هنگام داد و ستد نداند و پس از آن بفهمد، می‌تواند معامله را به هم بزند.
(مسأله 2129) اگر خريدار بفهمد1 مالي را كه گرفته عيبي دارد2 مثلاً حيواني را بخرد و بفهمد كه يك چشم آن كور است، چنانچه آن عيب پيش از معامله در مال بوده و او نمي دانسته، مي تواند معامله را به هم بزند3، يا فرق قيمت سالم و معيوب آن را معين كند و به نسبت تفاوت قيمت سالم و معيوب از پولي كه به فروشنده داده پس بگيرد مثلاً مالي را كه به چهار تومان خريده، اگر بفهمد معيوب است، در صورتي كه قيمت سالم آن هشت تومان و قیميت معيوب آن شش تومان باشد، چون فرق قيمت سالم، و معيوب يك چهارم مي باشد، مي تواند يك چهارم پولي را كه داده يعني يك تومان از فروشنده بگيرد.
1- گلپايگاني، صافي: اگر معامله به مال مشخصي واقع شده باشد و خريدار بفهمد...
2- اراكي: و معامله به شخص آن مال واقع شده باشد نه به طور كلّي...
خوئي، تبريزي، سيستاني: اگر خريدار بفهمد مالي (سيستاني: مال معيّني) را كه خريده عيبي دارد...
وحید: اگر معامله بر مالی که در خارج است نه در ذمه ،واقع شود وخریدار بفهمد که آن مال عیبی دارد ...
3- بهجت: يا ما به التفاوت قيمت سالم و معيوب آن را بگيرد. [پايان مسأله]
خوئي، تبريزي،وحید، سيستاني: مي تواند معامله را به هم زده و آن مال را به فروشنده برگرداند و چنانچه برگرداندن ممكن نباشد؛ مثلاً در آن مال تغييري حاصل شده (سيستاني: مانند اينكه عيبي حادث شده باشد) يا تصرفي كه مانع از رد است نموده باشد، (سيستاني: مانند اينكه آن را فروخته يا اجاره داده باشد يا پارچه اي را بريده يا دوخته باشد) در اين صورت فرق قيمت سالم و معيوب آن را معين كند...
صافي: مي تواند معامله را به هم بزند و آن مال را به فروشنده برگرداند و احتياط واجب اين است كه با امكان برگرداندن آن به فروشنده و به هم زدن معامله به آن اكتفا كند و اگر برگرداندن آن به فروشنده بواسطه تغييري كه در آن حاصل شده يا تصرفي كه مانع از ردّ باشد در آن كرده باشد در اين صورت فرق قيمت سالم و معيوب آن را معين كند...
*****
مكارم: 1815، سبحانی: مسأله 1758- هرگاه خريدار  بفهمد جنسي را كه گرفته معيوب است، مثلاً پارچه يا فرشي را كه خريده پوسيدگي يا پارگي دارد چنانچه آن عيب پيش از معامله در مال بوده و او نمي دانسته، مي تواند معامله را فسخ كند، يا تفاوت قيمت سالم و معيوب را معين كند و به همان نسبت از پولي كه به فروشنده داده پس بگيرد، مثلاً جنسي را به صد تومان خريده، هرگاه بفهمند معيوب است و تفاوت سالم  و معيوب آن در بازار يك چهارم است، مي تواند يك چهارم پولي را كه داده يعني بيست و پنج تومان از فروشنده بگيرد.، ولي احتياط واجب آن است كه اين كار با رضايت طرف مقابل انجام گيرد، همين حكم در صورتي كه عيبي در عوض باشد نيز جاري است.
.سبحانی: ولى احتياط واجب آن است كه انتخاب دومى با رضايت طرف مقابل انجام گيرد، چه بسا ممكن است اين كار مايه ضرر فروشنده باشد همين حكم در صورتى كه عيبى در عوض باشد نيز جارى است.
مظاهری: مساله 1691- اگر خريدار بفهمد مالى را كه خريده عيبى دارد خواه آن عيب پيش از معامله در مال بوده و خواه بعد از معامله و پيش از تحويل گرفتن مال عيبى در آن پيدا شده باشد مى‏تواند معامله را به هم بزند يا تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را بگيرد، و همين حكم در صورتى كه‏عيبى در عوض باشد جارى است.
زنجانی: مسأله 2137- اگر خریدار بفهمد مالی را که گرفته عیبی دارد، مثلاً حیوانی را بخرد و بفهمد که یک چشم آن کور است، چنانچه آن عیب پیش از معامله در مال بوده و او نمی‌دانسته و مال به همان شکل اوّلیۀ خود باقی مانده است، می‌تواند معامله را به هم زده و آن مال را به فروشنده برگرداند و اگر مال تغییر یافته باشد، مثلاً مشتری پارچه را بریده یا دوخته یا رنگ کرده است، یا این گونه تغییرات بدون دخالت فروشنده در مال ایجاد شده باشد، می‌تواند به خاطر عیبی که پیش از معامله در مال بوده و او نمی‌دانسته به نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب از پولی که به فروشنده داده پس بگیرد، مثلاً مالی را که به چهار هزار تومان خریده اگر بفهمد معیوب است، در صورتی که قیمت سالم آن هشت هزار تومان و قیمت معیوب آن شش هزار تومان باشد، چون فرق قیمت سالم و معیوب یک چهارم است، می‌تواند یک چهارم پولی را که داده یعنی هزار تومان از فروشنده بگیرد و در صورتی که مال تغییر نکرده، معلوم نیست بتواند تفاوت قیمت بگیرد بلکه تنها می‌تواند معامله را به هم بزند.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۳. اگر کالای خریداری شده، کلّی در ذمّه نبوده و از قبل معیوب بوده و خریدار از عیب سابق آن آگاه نبوده و پس از معامله هم هیچ عیبی ندیده است - مثلاً اتومبیل معیوبِ پیش از معامله، پس از تحویل به خریدار آسیبی ندید - در این صورت، مشتری می‌تواند یکی از سه کار را انجام دهد: ۱. معامله را بدون درخواست چیزی امضا کند؛ ۲. معامله را به هم بزند؛ ۳. معامله را با گرفتن مقداری از پول که نسبت بین قیمت کالای صحیح و معیوب است(ارش) امضا نماید؛ برای مثال، اگر قیمت سالم آن پنجاه تومان و ارزش معیوب آن چهل تومان است، چون تفاوت چهل و پنجاه، به یک‌پنجم است، خریدار می‌تواند یک‌پنجمِ پولی را که به فروشنده داد، برگرداند و اگر کالا در دست خریدار تغیّر یافت، خریدار نمی‌تواند معامله را به هم بزند، بلکه فقط یکی از دو کار را می‌تواند انجام دهد: ۱. امضای داد و ستد بدون درخواست چیزی؛ ۲. امضای آن با درخواست همان تفاوت یادشده.
(مسأله 2130) اگر فروشنده بفهمد در عوضي كه گرفته عيبي هست1 چنانچه آن عيب پيش از معامله در عوض بوده و او نمي دانسته مي تواند معامله را به هم بزند، يا 2 تفاوت قيمت سالم و معيوب را بدستوري كه درمسأله پيش گفته شد بگيرد.
1- اراكي، گلپايگاني، صافي: و معامله به شخص آن عوض واقع شده باشد نه به كلّي آن...
فاضل: پس اگر معامله به عوض كلّي بوده مي تواند آن را پس بدهد و عوض سالم را مطالبه نمايد و اگر به عوض مشخص بوده پس...
2- بهجت: يا ما به التفاوت قيمت سالم و معيوب را بگيرد.
فاضل: يا نسبت...
مكارم،سبحانی ،مظاهری: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2129.
*****
خوئي، تبريزي، زنجانی: 2138، سیستانی: 2140، وحید: 2158: مسأله- اگر فروشنده بفهمد در عوضي. كه مالش را به آن فروخته عيبي هست، چنانچه آن عيب پيش از معامله در عوض بوده و او نمي دانسته مي تواند معامله را به هم زده و آن عوض را به صاحبش برگرداند* و چنانچه از جهت تغيير يا تصرّف . نتواند برگرداند مي تواند تفاوت قيمت سالم و معيوب را به دستوري كه در مسأله پيش گفته شد بگيرد.
. سيستاني: در عوض معيّني...
.وحید:در عوض مشخّص خارجی...
* زنجاني: مگر در عوض، تغييري بدون دخالت خريدار صورت گرفته باشد كه تنها مي تواند تفاوت قيمت سالم و معيوب را به دستوري كه درمسأله پيش گفته شد، بگيرد. و در صورتی که عوض تغییر نکرده، معلوم نیست بتواند تفاوت قيمت بگيرد، بلكه تنها مي تواند معامله را به هم بزند. 
.وحید:تصرف مانع از ردّ...
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۴. هرگاه فروشنده بفهمد بهایی که برای کالای فروختۀ خود گرفته قبلاً عیب داشت و این بها مالِ مشخّصی بوده، نه کلّی در ذمّه، می‌تواند یکی از سه کار یادشده در مسئله سابق را انجام دهد و اگر بها، کلّیِ در ذمّۀ خریدار بود، نمی‌تواند معامله را به هم بزند یا تفاوت گذشته را بگیرد، بلکه می‌تواند معیوب را رد کند و سالم را مطالبه نماید.
(مسأله 2131) اگر بعد از معامله و پيش از تحويل گرفتن1 مال عيبي در آن پيدا شود2، خريدار مي تواند معامله را به هم بزند3 و نيز اگر در عوض مال بعد از معامله و پيش از تحويل گرفتن4، عيبي پيدا شود، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند، ولي اگر بخواهد تفاوت قيمت بگيرند اشكال دارد5.
1- خوئي، تبريزي، سيستاني: تحويل دادن...
2- صافي: و يا در عوض مال، بعد از معامله و پيش از تحويل گرفتن، عيبي پيدا شود، فروشنده يا خريدار مي توانند به دستوري كه در مسأله [2129] گفته شد عمل نمايند.
3-سبحانی: ونیز می تواند تفاوت قیمت سالم ومعیوب را دریافت کند ...
4-خوئي، سيستاني، تبريزي: تحويل دادن...
5- گلپايگاني: اگر بخواهد می توانند تفاوت قيمت بگيرند.
خوئي، تبريزي،وحید: اگر بخواهند تفاوت قيمت بگيرند، جايز نيست.
سيستاني: اگر بخواهند تفاوت قيمت را بگيرند، در صورت عدم امكان ردّ ،جايز است.
مظاهری:رجوع کنید به ذیل مسأله 2129.
*****
مکارم: مسأله 1716 - هر گاه بعد از معامله و پیش از تحویل گرفتن جنس عیبی در آن پیدا شود  مشتری می تواند معامله را فسخ کند ، همچنین اگر در عوض آن  جنس بعد از معامله و پیش از تحویل گرفتن عیبی پیدا شود فروشنده می تواند معامله را  به هم بزند.
زنجاني: مسأله 2139- اگر بعد از معامله و پيش از تحويل دادن مال، عيبي بدون دخالت خريدار در آن پيدا شود، خريدار مي تواند معامله را به هم بزندولی نمی تواند تفاوت قیمت بگیرد و نيز اگر در عوض مال بعد از معامله و پيش از تحويل دادن، عيبي بدون دخالت فروشنده پيدا شود، فروشنده مي تواند معامله را به هم بزند، ولي نمي تواند تفاوت قيمت بگيرد.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۵. اگر پس از معاملۀ کالای معیّن و عوض مشخّص، یکی از آن‌ها بدون دخالت فروشنده در عوض و خریدار در کالا معیوب شود، طرف دیگر می‌تواند معامله را به هم بزند، چنان‌که می‌تواند آن را امضا نماید؛ ولی هیچ کدام نمی‌تواند تفاوت یادشده در مسئله گذشته را مطالبه کند. البته می‌تواند با عقد صلح در برابر «حق به هم زدن معامله» چیزی دریافت کند.
 (مسأله 2132) اگر بعد از معامله عيب مال را بفهمد و فوراً معامله را به هم نزند، ديگر حقّ به هم زدن معامله را ندارد1.
1- گلپايگاني، صافي: مگر آنكه جاهل به مسأله باشد، كه وقتي فهميد، مي تواند معامله را به هم بزند. (صافي: و اگر بعد از حصول مانع از ردّ مال به فروشنده، ملتفت عيب شود، اگر فوراً تفاوت قيمت صحيح و معيوب را مطالبه نكرد حقّ مطالبه او ساقط نمي شود).
بهجت: و براي فسخ معامله كافي است كه به طرف مقابل اطلاع دهد و يا اگر ممكن نيست به ديگران اطلاع دهد كه معامله را فسخ كرده است.
مكارم،سبحانی: بنابر احتياط حقّ او ساقط مي شود، ولي مقداري تأخير براي فكر كردن مانعي ندارد و شرط نيست كه فروشنده موقع فسخ حاضر باشد.
فاضل: بنابر احتياط واجب ديگر حقّ بهم زدن معامله را ندارد، مگر آن كه جاهل به مسأله باشد، كه وقتي فهميد مي تواند معامله را به هم بزند، ولي مقداري تأخير براي فكر كردن مانعي ندارد.
مظاهری: ولى مقدارى تأخير براى فكر كردن يا مشورت كردن و مانند آن مانعى ندارد.
*****
خوئي، تبريزي۲۱۴۰، وحید: ۲۱۶۰: مسأله- اگر بعد از معامله عيب مال را بفهمد لازم نيست فوراً معامله را به هم بزند و بعداً هم حقّ به هم زدن معامله را دارد. و همچنين است حكم در ساير خيارات.
. وحید: اگر چه احوط عدم تأخیر است.
سيستاني: مسأله 2142- اگر بعد از معامله عيب مال را بفهمد چنانچه بخواهد بايد فوراً معامله را به هم بزند، و اگر بيش از مقدار معمول –با در نظر گرفتن اختلاف موارد- تأخير بيندازد ديگر نمي تواند معامله را به هم بزند.
زنجاني: مسأله 2140- حقّ به هم زدن معامله در موارد خيار، فوري نيست؛ بنابراين اگر بعد از معامله عيب مال را بفهمد، لازم نيست معامله را فوراً به هم بزند، بلكه بعداً هم حقّ به هم زدن معامله را دارد و همينطور در ديگر خيارها.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۶. هرگاه پس از معامله معلوم شود که کالا یا بهای آن، پیش از داد و ستد معیوب بود، می‌تواند مقداری از زمان را جهت مطالعه و مصلحت‌اندیشی تأمل کند، نه بیش از آن، آن‌گاه فوراً رد کند و اگر رد نکرد، دیگر حقّ به هم زدن معامله را ندارد و رد کردن معامله لازم نیست در حضور طرف داد و ستد باشد. البته برای اثبات آن، مناسب است گواه داشته باشد.
 (مسأله 2133) هرگاه بعد از خريدن جنس عيب آن را بفهمد، اگر چه فروشنده حاضر نباشد، مي تواند معامله را به هم بزند1.
1- خوئي، تبريزي، سيستاني،وحید: و همچنين است حكم در ساير خيارات.
جوادی آملی، مكارم، سبحانی: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2132.
(مسأله 2134) در چهار صورت اگر خريدار بفهمد مال عيبي دارد1 نمي تواند معامله را به هم بزند، يا تفاوت قيمت بگيرد: اوّل: آن كه موقع خريدن، عيب مال را بداند. دوم: به عيب مال راضي شود. سوم: در وقت معامله بگويد: اگر مال عيبي داشته باشد، پس نمي دهم و تفاوت قيمت هم نمي گيرم. چهارم: فروشنده در وقت معامله بگويد: اين مال را با هر عيبي كه دارد مي فروشم، ولي اگر عيبي را معين كند و بگويد مال را با اين عيب مي فروشم و معلوم شود عيب ديگري هم دارد، خريدار مي تواند براي عيبي كه فروشنده معين نكرده مال را پس دهد2، يا تفاوت بگيرد3.
1- گلپايگاني، خوئي، تبريزي، صافي، وحید: در چهار صورت خريدار بواسطه عيبي كه در مال است...
2- خوئي، تبريزي، وحید: و در صورتي كه نتواند پس دهد تفاوت قيمت بگيرد.
صافي: و اگر پس دادن آن ممكن نيست، تفاوت قيمت بگيرد.
3-زنجانی: مال راپس دهد ودرصورت تغییرتفاوت قیمت بگیرد.
*****
سیستانی: مسأله 2144- در چهار صورت خریدار به واسطه عیبی که در مال است نمی‌تواند معامله را به هم بزند، یا تفاوت قیمت بگیرد: اوّل: آنکه قبل از خریدن، عیب مال را بداند. دوّم: آنکه بعد از خرید، به مال عیب دار راضی شود. سوم: موقع بیع، حق خود در فسخ کردن و گرفتن ما به التفاوت را ساقط کند. چهارم: آنکه فروشنده در وقت معامله بگوید: این مال را با هر عیبی که دارد می‏فروشم. ولی اگر عیبی را معین کند و بگوید: مال را با این عیب می‏فروشم، و معلوم شود عیب دیگری هم دارد، خریدار می‌تواند برای عیبی که فروشنده معین نکرده مال را پس دهد، و در صورتی که نتواند پس دهد تفاوت قیمت بگیرد.
مکارم: 1818، سبحانی: مساله 1761- در چند صورت (سبحانی: چهار صورت) با وجود عيب نمى تواند معامله را فسخ كند يا تفاوت قيمت را بگيرد: 1- در صورتى كه موقع خريدن عيب مال را بداند. 2- در صورتى كه بعداً راضى شود. 3- فروشنده موقع معامله بگويد اين مال را با هر عيبى كه دارد مى فروشم، ولى اگر عيب معيّنى را ذكر كند و بگويد با اين عيب مى فروشم بعد معلوم شود عيب ديگرى دارد خريدار مى تواند معامله را فسخ كند. 4- خريدار در موقع معامله بگويد اگر مال عيبى داشته باشد فسخ نمى كنم و تفاوت قيمت هم نمى گيرم.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۷. در چند صورت نمی‌توان معامله معیوب را به هم زد، یا تفاوت قیمت گرفت:
یکم: خریدار یا فروشنده بداند که کالا یا عوض آن عیب دارد؛ دوم: هنگام معامله هر کدام از دو طرف داد و ستد بگوید هرگونه عیبی در کالا یا در عوض آن یافت شود، پس نمی‌دهم و تفاوت قیمت نمی‌گیرم؛ همچنین است اگر یکی از دو طرف بگوید «هرگونه عیبی ظهور کرد پس نمی‌گیرم» و دیگری قبول کند؛ سوم: هنگام معامله، هر کدام از خریدار و فروشندۀ کالای معیّن و عوض مشخّص بگوید: «این شیء معلوم را کالا یا عوض قرار دادم، با هر عیبی که ممکن است در آن باشد» و طرف دیگر، آن را بپذیرد. البته اگر عیب معیّنی را مطرح کنند و عیب دیگر در آن باشد و طرف دیگر از آن آگاه نباشد، حق به‌هم‌زدن معامله یا دریافت تفاوت محفوظ است. البته در تمام مواردی که به عیب کالا یا بها رضایت داده شود، حق به هم زدن معامله مطرح نخواهد بود.
(مسأله 2135) در سه صورت1 اگر خريدار بفهمد مال عيبي دارد، نمي تواند معامله را به هم بزند، ولي مي تواند تفاوت قيمت بگيرد2: اوّل: آن كه بعد از معامله تغييري در مال بدهد كه مردم بگويند: به طوري كه خريداري و تحويل داده شده باقي نمانده است3. دوم: بعد از معامله بفهمد مال عيب دارد و فقط حقّ برگرداندن آن را ساقط كند4. سوم: بعد از تحويل گرفتن مال، عيب ديگري در آن پيدا شود5. ولي اگر حيوان معيوبي را بخرد و پيش از گذشتن سه روز6، عيب ديگري پيدا كند، اگر چه آن را تحويل گرفته باشد باز هم مي تواند آن را پس دهد7. و نيز اگر فقط خريدار تا مدّتي حقّ به هم زدن معامله را داشته باشد و در آن مدّت، مال عيب ديگري پيدا كند، اگر چه آن را تحويل گرفته باشد8، مي تواند معامله را به هم بزند.
1- مكارم: درچند صورت...
2- فاضل: مي تواند نسبت تفاوت قيمت سالم و معيوب را بگيرد...
3- فاضل: مثل آن كه پارچه را براي دوختن بريده و يا گندم را آرد كرده باشد...
گلپايگاني: اوّل: آن كه بعد از معامله در مال تصرّف كند به طوري كه مال به حال اوّل نباشد و تغيير كرده باشد مثل آن كه جامه را ببرد يا گندم را آرد كند...
اراكي: اوّل: آن كه بعد از معامله در مال تصرّف كند كه يك نوع تغييري در آن پيدا شود...
4- فاضل: دوم: فقط حقّ فسخ را ساقط كرده باشد...
5-سبحانی:[پایان مساله]
6-فاضل: بدون تفريط مشتري...
7- مظاهری:واگرعیب از طرف مشتری نباشد...
8- مظاهری: وعیب از طرف مشتری نباشد، می تواند معامله را به هم بزند ولى اگر عيب دوّم در هر دو صورت از طرف مشترى باشد فقط مى‏تواند به خاطر عيب اوّل تفاوت قيمت بگيرد.
*****
خوئي، صافی، تبريزي، زنجانی: 2143، سيستاني: مسأله 2145- اگر خريدار بفهمد مال عيبي دارد و پس از تحويل گرفتن مال عيب ديگري (زنجاني: از ناحيه غير فروشنده) در آن پيدا شود، نمي تواند معامله را به هم بزند ولي مي تواند تفاوت قيمت سالم و معيوب را بگيرد ولي اگرحيوان معيوبي را بخرد و پيش از گذشتن زمان خيار كه سه روز است عيب ديگري پيدا كند. اگر چه آن را تحويل گرفته باشد باز هم مي تواند آن را پس دهد و نيز اگر فقط خريدار تا مدّتي حقّ به هم زدن معامله را داشته باشد و در آن مدّت، مال عيب ديگري پيدا كند، اگر چه آن را تحويل گرفته باشد، مي تواند معامله را به هم بزند.
. صافي: اگر خريدار در مال تصرّف كند به طوري كه مال به حال اوّل نباشد و تغيير كند مثل آن كه جامه را ببرد يا گندم را آرد كند، بعد بفهمد مال، عيبي دارد، نمي تواند معامله را به هم بزند ولي مي تواند تفاوت قيمت بگيرد و همچنين اگر بعد از تحويل گرفتن مال، عيب ديگري در آن پيدا شود ولي اگر حيوان معيوبي را بخرد و پيش از گذشتن سه روز عيب ديگري پيدا كند...
وحید:مساله 2163- در چند صورت كسى كه مال معیوب به او منتقل شده نمى تواند معامله را به عیب فسخ كند و فقط مى تواند تفاوت قیمت را مطالبه كند:
(اوّل) در صورتى كه عین تلف شده باشد.
(دوم) در صورتى كه از ملك او خارج شده باشد ، مثل این كه به دیگرى فروخته یا بخشیده باشد ، و مانند آن.
(سوم) در صورتى كه در مال تغییرى حاصل شده باشد ، مثل این كه پارچه اى را كه خریده بریده یا رنگ كرده باشد.
(چهارم) در صورتى كه آن مال هر چند از ملك او خارج نشده ، ولى معامله اى بر آن انجام داده باشد ، مثل این كه آن را به اجاره یا به گرو داده باشد.
(پنجم) در صورتى كه بعد از تحویل گرفتن ، عیبى در آن پیدا شده باشد ، ولى اگر مورد معامله حیوان معیوبى باشد و پیش از گذشتن سه روز عیب دیگرى پیدا كند ، اگر چه آن را تحویل گرفته باشد باز هم مى تواند معامله را به حقّ فسخى كه از جهت خیار حیوان دارد ، به هم بزند ، و همچنین است در صورتى كه از جهت شرط ، حقّ فسخ داشته باشد.
جوادی آملی: مسئله ۸ ۲۳۳. در چند صورت، اگر خریدار یا فروشنده بفهمند کالا یا عوض عیب دارد، نمی‌توانند معامله را به هم بزنند، هرچند حق دریافت نسبت تفاوت قیمت سالم و معیب را از پولی که داده شد یا باید داده می‌شد دارند.
یکم: پس از معامله تغییری در مال ایجاد کند که در عرف گفته شود این مال دگرگون شد، مانند بریدن پارچه جهت دوختن لباس؛ دوم: پس از تحویل‌گرفتن، عیبِ دیگر پیدا کند؛ سوم:  کسی که مال معیوب به دست او رسید، فقط حقّ به هم زدن معامله را ساقط کرده باشد. البته اگر حیوانی معیوب بود و بعد از تحویل خریدار در ظرف سه روز بدون تفریط مشتری، عیب دیگری پیدا کرد، می‌توان معامله را از جهت خیار حیوان به هم زد؛ نیز اگر خریدار تا مدتی حق به هم زدن داد و ستد را داشته باشد و در آن مدت، مال عیب دیگری پیدا کند، مشتری می‌تواند معامله را به هم بزند، هرچند مال را تحویل گرفته باشد.
(مسأله 2136) اگر انسان مالي داشته باشد كه خودش آن را نديده و ديگري خصوصيات آن را براي او گفته باشد، چنانچه او همان خصوصيات را به مشتري بگويد و آن را بفروشد و بعد از فروش بفهمد كه بهتر از آن بوده مي تواند معامله را به هم بزند.
این مسأله در رساله آيات عظام: جوادی آملی، مکارم، بهجت نیست.
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.
پورتال انهار

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس